کیارش و کیاناکیارش و کیانا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

دوقلوهای من کیارش و کیانا

Ghuovvuyvyuv

سه سال و پنج ماهگی تکه هایی از وجودم

مادر بودن موهبت است و من صاحب این موهبتم این یعنی خوشبختی بازی و شادی در خانه کودک: کیانا و باربی: کیانا از وقتی کارتن باربی های بالدارو دیده حسابی جوگیر شده و میگه مامان من چرا باربی نیستم؟ بهش گفتم عزیزم تو خوشگلترین عروسک دنیایی با ناراحتی میگه باربی موهاش صافه ولی من موهام فرفریه بیا موهامونو باهم عوض کنیم!(همیشه کلی حرص می خوره که چرا موهاش مثل من صاف نیست) کلی براش توضیح دادم که بعضی از باربیا موهای فرفری خوشگل دارن ، چاره ای نداشت ولی ظاهرا قبول کرد.یه روز بهم گفت چرا من بال ندارم ، سریع بال فرشته رو که از قبل خریده بودم با خوشحالی بهش دادم و گفتم عزیزم تو هم دوتا بال داری . اینب...
30 خرداد 1393

چهل ماهگی کیارش و کیانا+سفر به شمال

گلهای زیبای من چهل ماهگی مبارک کیارش و کیانا خوشحال و سرمست در کنار دوستشون نیکا                         خانه کودک: مدتیه کیارش و کیانا تمایل زیادی به مهد کودک پیدا کردن و خیلی به کلاس زبان و نقاشی علاقه نشون میدن . فعلا که به خانه کودک رضایت دادن    حرفهای بامزه: دارم دستامو می شورم کیارش میگه مامان  آبو ببند ، هدر نده  ، بهش میگم اینو از کجا یاد گرفتی میگه از تلویزیون کیانا میگه مامان چرا پا داریم؟ واسه اینکه راه بریم ، مامان پا نداشته باشیم بغلم کنی، بهش میگم بایذ خدا ...
8 خرداد 1393
3398 13 16 ادامه مطلب

سه سال و سه ماهگی کیارش و کیانا

گلدونه های باغ زندگیم همیشه دلتون شاد و لبتون خندون بوستان نهج الباغه2:   دوان دوان به سوی پارک....   نفسای من ، با وجود وزش باد و خاکی که تو چشماشون می رفت ، حدود دو ساعت خاک بازی کردن و حسابی بهشون خوش گذشت روز خیلی خوبی بود و به منم خیلی خوش گذشت و کلی از دیدن خاک بازی وروجکا لذت بردم و کمی هم دوچرخه سواری کردم و .... مامان آرایشگر: کیانا جونم دوست داره مامانی موهاشو کوتاه کنه آخه یه همچین مامانِ هنرمندی داره کیانا آرایشگاه خوشحال: چند ماهی بود که موهای مرد کوچولو نیاز به اصلاح داشت و از ما اصرار و از کیارش انکار.مرتب وعده های رنگین می دادیم و بارها تا در آرایشگاه...
30 ارديبهشت 1393
4164 10 16 ادامه مطلب

پدرم با ارزشترین دارایی من است

باید دختر باشی تا بدانی پدر لطیف ترین موجود عالم است بایددختر باشی تا ته دلت قرص باشد که هیچ وقت جای دست پدر روی صورتت نخواهد افتادمگر به نوازش! باید پدر باشی تا بدانی دختر عزیزترین موجود عالم است تا پدر نباشی نمی توانی درک کنی که دختر داشتن افتخار پدر است.باید دخترِ پدر باشی تا احساس غرور کنی... باید پدر دختر باشید تا بدانید چه شگفتیهایی دارد این عالم چه عزیز است اخم تلخ پدر و ناز دختر جه نازک است دل پدر که طاقت دیدن اشک دختر را ندارد باید پدر دختر باشید تا ...... پدرم تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم می توانند مرد باشند.   این روز رو ازطرف خودم و دوقلوها به بابایی تبریک میگم و امیدو...
22 ارديبهشت 1393

روز مادر مبارک

عشق یعنی مادر صبر یعنی یک زن مهر یعنی دختر هر چه هستی ، عشق ، صبر یا مهر روزت مبارک وقتی چشم به جهان گشودم، قلب کوچکم مهربانی لبخند و نگاهت را که پر از صداقت و بی ریایی بود احساس کرد. دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبائی بر چهره خسته ات نشست و دنیایت سبز شدو با گریه ام دلت لرزید و طوفانی گشت. از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار این نگاه پرمهر و محبت است که احساس آرامش و خوشبختی خواهم کرد. مادر عزیزم روزت مبارک   ...
3 ارديبهشت 1393

38 ماهگی کیارش و کیانا و سال نو 93

يا مقلب القلوب و الابصار يا مدبر اليل و النهار يا محول الحول و الاحوال حول حالنا الي احسن الحال   امسال چهارمین سالیه که خدای بزرگ کیانا و کیارش بهمون هدیه کرده و چهار سالِ که سال نو واسه من و یایایی عطر و بوی دیگه ای داره و خدای مهربون رو واسه وجود دو گل زیبا تو زندگیمون هزاران بار شکر می کنم و باز هم شکر که بهاری دیگه در کنار هم هستیم و روزهای شیرین مادرانه همچنان ادامه داره.امیدوارم سال جدید سال پپر بار و برکتی واسه همه باشه و از همینجا سال نو رو به همه دوستان تبریک میگم و آرزوی سلامت و خوشبختی واسه همه دارم   روزهای اول سال نو بسیار شیرین آغاز شد خصوصا که النا دخترِ تازه به دنیا اومده عمو ...
27 فروردين 1393

37 ماهگی کیارش و کیانا + ششمین سفر هوایی

پروردگارا دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای شما رادر انحصار قطره های اشک نبینم دعا می کنم که لبانتان را فقط در غنچه های لبخند ببینم دعا می کنم دستانتان که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد ،همیشه از حرارت عشق گرم باشد برای شاپرک های باغچه ی خانه ام دعا می کنم که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند    این روزهای ما به روایت تصویر: الهی مامان قربون عشقتون بره اینجا کیانا دستِ داداشی رو بوس میکنه و با دست دیگه گردن کیارش گرفته و مرد کوچولو میگه آی خفه شدم اینجا داریم قایم موشک بازی می کنیم و مثلا کیانا چشم گذاشته     سفر به سلامت: بابایی چند روز پیش عازم ماموریت بود و منم ...
17 فروردين 1393