کیارش و کیاناکیارش و کیانا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

دوقلوهای من کیارش و کیانا

Ghuovvuyvyuv

جشن سه سالگی غنچه های باغ زندگیم

اولین باری که شما رو در آغوش گرفتم هرگز فراموش نمی کنم ، با دیدنتون اشک شوق ریختم و خدای بزرگ رو به خاطر سلامت شما هزاران بار شکر گفتم . از خدای بزرگ می خوام که ورودتون به سه سالگی پر از شادی و شوق باشه. نفسهای من و بابایی همیشه دوستتون داریم و از خدای بزرگ بهترینها رو براتون آرزو می کنیم. بدونید تپش قلبهای شما بهترین آهنگ زندگی ماست تولدتون مبارک شب بسیار خوبی بود و خانوم کوچولو با آهنگ تولد کلی رقصید و مرد کوچولو هم با میز ابزار حسابی مشغول بود و به شیوه خودشون آهنگ هپی برس بی! رو خوندن و دست زدن و آتیش بازی کردن.   کیک تولد  خانوم دکتر در حال بازی با کادوی تولدش: آقا مهندس در حال بازی با ...
10 اسفند 1392

سالی که گذشت.....

 خدای بزرگ رو به خاطر هدیه هایی که بهم داده شاکر و سپاسگذارم و نهایت تلاشم به ثمر نشستن گلهای باغ زندگیمه .  سالی که گدشت مستقل شدید ، اوایل سال از شیشه و پوشک گرفتمتون و اواخر هم هر کدوم مستقل تو اتاق خودتون می خوابید.     خدای بزرگ همیشه و همه جا مراقب گلدونه هام بوده . سالی که گذشت پر از روزای شیرین با کمی چاشنی تلخ بود.، البته واسه خانوم طلا ،یکی تو 25 ماهگی که کف دستش پاره شد و چند تایی بخیه خورد و یکی هم همین اواخر که چونه ش پاره شد
3 اسفند 1392

36 ماهگی کیارش و کیانا

 حدای مهربانم همیشه شکرگزارت بوده و هستم و ایمان دارم که بهترینها رو به من می بخشی کیارش وکیانای عزیزم همه لحظات زندگیتون پر از شادی و شوق  کوتاه کردن موی کیارشی: کوتاه کردن موهای مردِ کوچولو هر بار حکایتی داره ؛ اوایل بهمن تصمیم گرفتیم کیارشی رو ببریم آرایشگاه و همه تلاشمونو کردیم که رضایت گل پسر جلب کنیم و بهش قول دادیم در صورت همکاری براش چوب گلف بخریم . به محض وارد شدن به آرایشگاهِ بابایی و دیدن آرایشگر گفت"این آقا خوشحال نیست، نمی خوام" . بردیمش آرایشگاه بابا جون که با دیدن قیچی گفت " من از قیچی می ترسم" تا روزی که بابا جون تصمیم می گیره این مهم رو انجام بده و به اتفاق مامان جون و کیانا می رن آرایشگاه و موهای مردِ ک...
30 بهمن 1392

35 ماهگی کیارش و کیانا

خدای خوب من... باز هم سپاس....باز هم شکر....وباز هم ....و باز هم...، و باز هم.... شکرت که هستی... شکرت که هستم و ستاره هام هستن..... شکرت که همه اینا را به من دادی، شکرت که دنیاااااا را به من دادی مراقبمون باش  مهربانم... داداشِ آرایشگر: اِ اِ اِ کیارشی چیکار می کنی؟ مگه چی شده ، من آرایشگرم  دارم کیانا رو عروس میکنم!!!! پست اختصاص واسه کیانا: دختر خوشگلم یکی از بزرگترین نعمتیاییه که خدا بهم داده هزار ماشاله دخترِ من ، دنیای خوبی ومهربونیه . هیچ بویی از لجبازی و شیطنتهای دوران بچگی نبرده . منم در مدح  دخترم شعری سرودم زیبا زیبا ای گل زیبا   زیبای من    دنیای...
2 بهمن 1392

سومین یلدا مبارک

سی ام آذره و یک  شب زیبا یه  شب بلند به اسم شب یلدا شب شب نشینی و شادی و خنده شبی که واسه ی همه خیلی بلنده همه ی اهل خونه خوشحال و خندون آجیل و شیرینی و میوه  فراوون شب قصه گفتن و یاد قدیما قصه ی لحاف کهنه ی ننه سرما شب یلدا که سحر شد،فصل پاییز میره جای پاییز رو زمستون می گیره ننه سرما باز دوباره برمی گرده کوله بارش رو پر از سوغاتی کرده شب خیلی خوبی بود،  به اتفاق خان دایی و خاله جون ،خونه بابا جون بودیم  و حسابی بهمون خوش گذشت . ...
3 دی 1392

34 ماهگی کیارش و کیانا

فرشته های من 34 ماهگیتون مبارک خانه اسباب بازی : آخرین ماه پاییزه و هوا رو به سردیه ، از این به بعد کمتر می تونیم وروجکای بامزه رو پارک ببریم و باید از فضاهای سرپوشیده استفاده کنیم . اینجا خانه اسباب بازی نزدیک خونه س.   الهی قربون دل مهربون کیارشی برم که همیشه دوست داره خواهرش ماشین سواری کنه مرد کوچولو نقاشی که کشیده رو نشون می ده و خانوم طلا خیلی جدی نقاشی می کشه طلا خانومم اصرار داشت با میکی موس عکس بگیره. مامان فدای موهای فرفری و خنده خوشگلت بشه قربون چشات برم که اینجوری تو تلسکوپ نگاه می کنی ای خدا چیکار کنم : خانوم طلا علاقه بی حد و حسری به کتاب داره و به شیوه خودش کتاب می خونه و گاه...
28 آذر 1392

33 ماهگی کیارش و کیانا

نفسای مامان الی 33 ماهگیتون مبارک فصل سرد و همیشه دوست داشتم ولی نگرانی این روزای من سرماخوردگی و عود کردن آلرژی کیاناس و امیدوارم که بلا از خوشگلای من همیشه دور باشه . کیارش و کیانا همو خیلی دوست دارن و کیارش هم همیشه از کیانا حمایت می کنه و عاشقانه دوستش داره و اینجا یه شاخه گل رو به خواهر جونش تقدیم می کنه   کیانا جونم علاقه زیادی به کاج و میوه اون داره ، اینجا هم مشغول چیدن میوه کاجه:   مامان من عاشقتم: این روزا کیارش مرتب بهم ابراز علاقه می کنه و میگه مامان من عاشقتم ! اولین باری که بهم گفت ازش پرسیدم مامانی عاشقتم یعنی چی ؟ کمی فکر کرد و گفت یعنی دوستت دارم دنیا ، دوباره کمی فکر کرد و گفت یعنی همیشه...
4 آذر 1392

32 ماهگی کیارش و کیانا+پنجمین سفر هوایی

خوشگلای من 32 ماهگیتون مبارک و پر از شادی و سلامتی بهترین لحظات دنیا لحظات مادر بودنه و خدایا هزاراااااااااااان بار شکررررررررررت که من دوتا از بهترین و پاکترین و معصومترین فرشته های تو رو دارم و این یعنی آخر بخشندگی و لطفت به من مادررررررررر چه خانوم زیبا و با شخصیتی ، چه تیپی زده ، چه عینکی ، چه کلاهی!! این که خواهر خوشگله خودمه پس بذار یه ذره لم بدم   شاعر شدن خانوم کوچولو!!!!! از حدودای یک سالگی هر وقت پارک می رفتیم و کیانا تاب بازی می کرد براش شعر تاب تاب عباسی رو می خوندم ولی الان مدتیه خانوم خلاقِ من شعر رو به صورت زیر می خونه تاب تاب عباسی خدا منو نندازی اگه منو بندازی منم تو رو می ندازم خونه مامان...
4 آبان 1392

31 ماهگی کیارش و کیانا

فرشته های زمینی دو سال و نیمگیتون مبارک خدای من هزاران بار شکر مذاکرات شیرین کیارش و کیانا: واسشون کلاه قرمزی میشم ، هاپو میشم و گاز گازیشون میکنم ، گریه میشم و بوس یوسیشون می کنم، اسب میشم و بهشون سواری میدم  و و و ....بعد که می رم سراغ کارای خودم میشنوم که کیانا میگه مامان شیطونه ها !!!! کیارش میگه مامان ناقلا س بعدم غش غش به مامان شیرینکارشون می خندن کیانا به کیارش میگه ، داداشی برو آرایشگاه موهاتو کوتاه کن داماد بشی . کیارش در جواب میگه من دامادم ! تو برو داماد بشو .کیانا میگه من عروسم داماد نمیشم و در نهایت قبول می کنن که کیانا عروسه و کیارش داماد کیارش به ماهیتابه روی گاز اشاره می کنه و می گه داداش مامان ت...
31 شهريور 1392