چهل و سه ماهگی کیارش و کیانا
لبخند زیبای خدا ، دختر نازم روزت مبارک
روز دختر مصادف با ورود دوقلوها به چهل و سه ماهگی کیارش و کیانا شده و من لبریز از عشقم ، عشق به دو گل نازم ، همه وجودم . همیشه خلا وجود خواهر رو تو زندگی احساس می کردم و دوست داشتم وقتی مادر شدم ، دختر داشته باشم .خدای بزرگ با دادن کیارش و کیانای عزیزم نعمت رو در حق من تموم کرده و با دادن گل بی همتایی چون کیانا منو به عرش آرزوهام برده . خدایا به خاطر اینهمه نعمت سپاسگذارم و هزاران بار شکر
دختر زیبای من به مناسبت روز دختر یه بسته ماژیک رنگی از مامان و بابا هدیه گرفته که البته با مرد کوچولوی من اونو شریک شده. اینم ژستهای کیانا جونم روز دختر:
حرفهای بامزه:
- کیارش کفشای اسپرت کیانا رو پوشیده که یهواز پاش در میاد ، کیانا سراسیمه و آشفته میگه وای کفشات وای کفشام
- به کیانا میگم هر چی بوست میکنم سیر نمیشم ، اونم میگه مامان باید غذا بخوری
کیارش و کیانا با موزان کوچولو:
چند روز پیش یه مهمون کوچولو داشتیم به اسم موژان که کیارش و کیانا خیلی دوسش دارن و دو سال از اونا کوچیکتره اینم یه عکس سه نفره با احساس:
تیپ های عجیب غریب کیانا:
از حدودای 18 ماهگی کیانا علاقه عجیبی به پوشیند چند لباس رو همدیگه داشت و خیلی تلاش میکرد که بتونه از نظر خودش لباساشو با هم ست کنه یا اینکه رنگ جورابشو با لباساش . ولی این روزا علاقه داره که همراه با پیرهن شلوارم بپوشه یا اینکه تو چله تابستون گوش گیر بذاره و همزمان چند تا عینک بزنه
دوقلوها با پارسا جون در ایستگاه آتشنشانی:
عروس کوچولوی من :
کیانا مثل همه دخترا علاقه زیادی به پوشیدن لباس عروس داره ولی به قول خودش دوس نداره شوهر کنه می خواد بره دانشگاه درس بخونه .کیانا جونم آماده رفتن به عروسی دوست خوبم:
علاقه زیاد کیانا به نقاشی:
گل زیبای من علاقه زیادی به نقاشی و رنگ آمیزی داره و در طول روز ساعتها مشغول نقاشیه . دوست داره واسه مامان جون و بابا جون و بابایی نقاشی کادو بده
قرار با دوستای گلمون:
اواسط شهریور یه روز با آیدین و آیلین ، دوقلوی خوشگل و دوست داشتنی خانه کودک قرار گذاشتیم . اونا هم مثل کیانا و کیارش عاشق نقاشی بودن و بی خیال بازی شده بودن
باغ وحش ارم:
آخرین روزای شهریور یه روز خوب با هوای عالی راهی باغ وحش شدیم . کیارش و مخصوصا کیانا از دیدن حیوانات ذوق زده شده بودن و برق اشتیاق تو چشماشون پیدا بود.
خرس قدم زنان بر لبه بلندی و کیانا نگران از افتادن خرس!!
کیانا شگفت زده از چشمای زیبای آهو میگفت وای چشاشو آرایش کرده ببین چقدر خوشگل شده وای داره واسه من چشمک می زنه
قفس عقاب و شاهین و کیارش متعجب از فیگوری که شاهینها گرفته بودن
فیل در انتظار خوردن و کیارش منتظر سوار شدن روی فیل
شیرهای سرحال و قبراق
کانگورو میمون شتر مرغ کرکس مصری
در آخر شور و هیجان در شهر بازی