13 ماهگی کیانا و کیارش ، راه افتادن،واکسن 1 سالگی+دومین سفر هوایی
کیانا خانوم ، خوشگل خانوم ، طلا خانوم فردای جشن تولدش با پیرهن خوشگلی که لیلی جون واسه تولدش آورده و مشغول بازی با واکری که بابا رضا جون براش خریده.
روز جمعه فردای جشن تولد ، من و مامان جون و دوقلوها رفتیم جشن سیسمونی کوروش نی نی تو دلی مرضیه جون . کیارش اون روز هم مثل روز تولدش خیلی بی تابی و بی قراری می کرد و شب هم که بر گشتیم خونه همش منو گاز گازی می کرد . فردای جشن دیدم که کیارش ذوق زدس و لب باللییش رو می ده بالا که مامانی بیا 2 تا دندون نیش درآوردم.
الهی واسه پسرم بمیرم که اینقدر موقع دندون درآوردن ادیت میشه. به سلامتی و مبارکی الان کیارش 6 تا دندون داره و کیانا هم 6 تا.
شنبه با بابا رضا رفتیم مرکز بهداشت و واکسن 1 سالگیتون ، سرخک ، سرخچه و اوریون رو زدیم.این واکسن اصلا درد نداشت ولی احتمال 50 درصد بین یک هفته تا دوهفته تب ویا گرفتن سرخچه و اوریون وجود داره.
کیارش وزن:10 کیلو و قد:79
کیانا وزن:10200 و قد:78
دوشنبه 8 اسفند کیارش و کیانا تو اولین مسابقه عکس دوقلوها اول شدن. از همه دوست جونایی که به خوشگلای من رای دادن ممنونم
جمعه ١٢ اسفند ٩٠ برای اولین بار جوجوهارو با بابا رضا بردیم آرایشگاه . حسابی خوشگل و بامزه شدین و از همه جالب تر که خیلی شبیه هم شدین. دست بابا رضا جون درد نکنه.
این هم عکس با موهای کوتاه خوشگل
امروز دوشنبه ١٥ اسفند یه کار فوق العاده جالب کردید که من نزدیک بود شاخ دربیارم:
یه صندلی کوچولو توی راه رو هست که وروجکها روی سنگ به راحتی هلش می دادن و کشوندش جلوی در اتاق خواب خودمون (من همیشه در اتاق رو می بندم چون می رن روی تخت و خیلی هم خطرناکه). کیانا لبه های صندلی رو گرفته بود و با نگاهش مراقب بود که مبادا من برسم و کیارش هم رفت روی صندلی و دستگیره در رو گرفت و در رو باز کرد و خیلی ریلکس از صندلی اومد پایین و با خواهر کوچولوش رفتن تو اتاق و از خوشحالی شروع به جیغ زدن کردن. پس از این به بعد هم در رو می بندم و هم قفلش میکنم.
این روزای آخر سال حسابی خانوم و آقا شدین و خیلی خوب همه چیز رو درک می کنید، یه شب که بابا رضا با عکسهای آتلیه 1 سالگیتون اومد خونه ، کیانا از دیدن عکس تولد فوق العاده ذوق زده شده بود و به عکسها اشاره می کرد و مرتب می گفت اوکیه اوکیه
عسل جونی هم سه تا ماهی خوشگل واسه شب عید برامون فرستاده بود . کیارش و کیانا هم با دیدن ماهی ها کلی ذوق کردن و کیانا هم می گفت طو طو.
کیارش ای روزای آخر سال همه تلاش رو گذاشته روی راه رفتن و با پاهای کوچولوش تو خونه می چرخه و کلی هم ذوق می کنه و برای خودش دست می زنه و خودش رو تشویق می کنه. اما کیانا بیشتر ایستادن رو دوست داره . ولی وقتی بابا جون میاد فوری واکرش رو دست می گیره و واسه بابا جون شروع به راه رفتن می کنه .
بالاخره ٢٦ اسفند دوقلوها دومین سفر هواییشون رو به زادگاه پدری داشتن و خوشبختانه تمام مدت پرواز هم خواب بودن و فقط یه کوچولو کیارش موقع فرود ادیت شد.