کیارش و کیاناکیارش و کیانا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

دوقلوهای من کیارش و کیانا

Ghuovvuyvyuv

31 ماهگی کیارش و کیانا

1392/6/31 11:48
نویسنده : الهام
4,562 بازدید
اشتراک گذاری

فرشته های زمینی دو سال و نیمگیتون مبارک

خدای من هزاران بار شکر

مذاکرات شیرین کیارش و کیانا:

  • واسشون کلاه قرمزی میشم ، هاپو میشم و گاز گازیشون میکنم ، گریه میشم و بوس یوسیشون می کنم، اسب میشم و بهشون سواری میدم  و و و ....بعد که می رم سراغ کارای خودم میشنوم که کیانا میگه مامان شیطونه ها !!!! کیارش میگه مامان ناقلا سقهقههبعدم غش غش به مامان شیرینکارشون می خندن
  • کیانا به کیارش میگه ، داداشی برو آرایشگاه موهاتو کوتاه کن داماد بشی . کیارش در جواب میگه من دامادم ! تو برو داماد بشو .کیانا میگه من عروسم داماد نمیشم و در نهایت قبول می کنن که کیانا عروسه و کیارش داماد
  • کیارش به ماهیتابه روی گاز اشاره می کنه و می گه داداش مامان تو قاباله کباب درست می کنه . کیانا میگه این قاباله نیست ماتابه س. کیارش عصبانی می شه و میگه نه قالبامه س. کیانا هر هر می خنده و میگه اون قابلمه س و در نهایت کیانا منو صدا می کنه و میگه مامان این چیه؟ میگم ماهیتابه. کیانا میگه آفرین آفرین
  • کیانا به موهاش تل زده و به کیارش میگه داداش اوشل(خوشگل) شدم ؟ کیارش میگه خیلی خوشگلی ، ماه شدی ، عروس شدی

دماوند و آش پشت پا:

آخر هفته ویلای خان دایی بودیم و آش پشت پای مینا جون خوردیم ایشاله که بعد از ادامه تحصیل به سلامت از خارجه برگرده . به کیارش و کیانا حسابی خوش گذشت با عسل و مهرآسا بازی کردن ، آب بازی کردن و خلاصه آتیشی نبود که نسوزون.نکته جالب اینجاس که خان دایی بنده با اینکه خیلی مهربونه ولی جذبه خاصی داره متفکرو کیارش و کیانا خیلی دوسش دارن و کیارش هر جا که دایی می رفت دنبالش می رفت و براش نمک می ریختنیشخند

مرد کوچولو در حال بدمینتون بازی:

 

 حرفهای بامزه:

  • کیارش میگه مامان فکر کنم دارم سرما می خورم چرا؟ آخه امروز سه تا عطسه کردم !
  • یه روز که می خواستم کیانا رو بشورم قبل از اینکه دمپایی رو بپوشم لیز خوردم و افتادم رو زمین .حالا از اون روز به بعد هر وقت کیانا می خواد بره تو حموم میگه اول تاپایی(دمپایی) بپوشم مثل مامان گانگولو نشم
  •  هر وقت کیارش خرابکاری می کنه و من می فهمم ، فوری میگه مامان منو دعوا نکنی!
  • هر وقت کیارشو دعوا می کنم ، یه بغض شیرین داره و میگه منو دوست نداری

 

شهر بازی:

 اوایل شهریور کیارش و کیانا شهر بازی بودن و خیلی بهشون خوش گذشت ، سوار قوی گردان شدن، موتور سواری کردن ، هواپیما و ماشین سواری . به منم خیلی خوش گذشت و یاد سالهای دور افتادم که تابستونا با دختر عموهام  می رفتیم شهر بازی و کلی خوش می گذروندیم یادش بخیر

الهی قربون دست فرمونتون برم که اینقده خوب بود

 

دختر گلم روزت مبارک:


دختر قشنگم ، کیانای عزیزم

دنيا براي من يعني تو

يعني همين ساده حرف زدنهايم براي تو

يعني همين نوشتن هاي

گاهي با بغض وگاهي با اشتياقم به خاطر چشمان تو

يعني همين خواب وبيداريهاي پر از رايحه ي تو

دنياي من كوچك شده در قلبم
در نبض جانم
در نفسهايم

 

کوچولو می خوام ، بزرگ می خوام:

دوقلوهای نا همسان من با اینکه نه ماه در جوار همدیگه رشد کردن ولی خیلی از علایقشون با هم فرق می کنه مثلا کیارش از هر چیزی لباشو غنجه می کنه و میگه بزرگ می خوام ولی کیانا خودشو لوس می کنه و میگه کوچولو می خوام فکر می کنم به خاط همین پهلوون مامان با وزن سه کیلو به دنیا اومد و خانوم ریزه با وزن دو و نیم !!!!

شادیکده:

کیارش و کیانا عاشق شادیکده پارک جوانمردان هستن و کلی بهشون خوش می گذره

کیارش و کیانا تو استخر توپ

اینجا کیانا با وسواس عجیبی توپهای صورتی رو از بقیه جدا می کرد

 دارم به مامان کمک می کنم!!!

دارم آشپزی می کنم و ظاهرا همه چیز آرومه و کیانا و کیارش دارن خاله بازی می کنن و قاه قاه می خندن  در حالی که صدای کیارشو می شنوم که به کیانا می گه من کار بد کردم و می خوام به مامان کمک کنم . منم فکر می کنم که اینم جزو خاله بازیشونه ، یهو صدای آب میاد و منم دوان دوان به سمت حمام. یه مرد کوچولو می بینم که شلوار نداره و شیر آب و باز کرده و با وسواس جالبی داره خودشو می شوره . ازش می پرسم چیکار می کنی ؟ میگه من تو شلوارم جیش کردم ، جیشم ریخت رو فرش ، رو فرشی رو جمع کردم و بهت کمک کردم الانم به آقا مهندس زنگ بزن بیاد فرشامونو بشوره . اصلا و ابدا دلم نیومد که عصبانی بشم و بجاش تا تونستم چلوندمش.

ورزشکاران کوچک:


سین:

کیارش از وقتی زبون باز کرد بعضی از کلمات که ف داشتنو س تلفظ می کرد و الان هم بعضی اوقات به همون شکل تلفظ می کنه  و چون کیانا خیلی دوست داره حرفهایی که کیارش می زنه تکرار کنه حرف ف در مورد خانوم کوچولو هم صدق می کنه مثلا به افتادم میگن استادم ، رفتم می شه رستم و البته کیانا یه ابتکاری هم از خودش نشون داده و به دفتر میگه دستر خنده

مامان آرایشگر:

آخرین باری که کیارشو آرایشگاه بردم خوب یادمه ، من و بابایی رو به مرز جنون برد و مجبور به مصرف مسکن کرد ، حتی یادآوری اون روز هم برام دردآوره با اون گریه های دلخراشی که می کرد. مدتی بودکه توجه همه به موهای فرفری کیارش جلب شده بود و نیاز به کوتاه شدن داشت ولی قیامتی که به پا می کرد برای هیچ کس قابل تصور نبود تا اینکه  بابا جون تصمیم گرفت با زبون خوش مرد کوچولو رو راضی به رفتن کنه و کیارش هم بالافاصله قبول کرد و بابا جون هم چهره پیروزمندانه ای به خودش گرفته بود که یعنی....

خلاصه که کیارش به همراه باباجون وارد آرایشگاه میشن و اتفاقا یه دختر کوچولو هم اونجا بوده و کیارش بهش میگه ترس نداره من می خوام داماد بشم و تو هم عروس! ولی به محض نشستن رو صندلی آنچنان قشقرقی درست می کنه که بابا جون بجای کیارش موهاشو کوتاه می کنه  خندهمدتی بود که خیلی با کیارش حرف می زدم و تا اینکه اواخر شهریور کیارش راضی شد که مامانی موهاشو خوشگل کنه و واقعا هم خوشگل شد

پسندها (1)

نظرات (28)

مامان تارا و باربد
2 شهریور 92 10:43
عزیز دلم
شیوا
3 شهریور 92 15:30
سلام خانم مهندس جون

اخه این دوقلوها که ماشاالله دارن بزرگ میشن..من دوس دارم این کوشولو بمونن...اصلا میدونی چیه الهام جون.من میگم بچه بیارم باید کلا توو 2 سالگی بمونه...

شوخی کردم...انشاالله همیشه تنشون سالم باشه....


شیوا جون منم همیشه دوست داشتم بچه ها کوچیک بمونن ولی از وقتی مامان شدم آرزو می کنم که زودی بزرگ بشن و بتونم عاقبت بخیریشونو ببینم . ایشاله به زودی مادر میشی و حس منو درک می کنی
مامان کیارش
6 شهریور 92 11:10
خدا حفظشون کنه
عزیزای دلم چقدر ناز شدن


مرسی عزیزم
زهرا
6 شهریور 92 14:53
سلام.من عاشششششششششق دوقلوهای شمام.


مرسی عزیزم
همیشه برات دعا می کنم که زودی مامان بشی
شیوا
7 شهریور 92 9:17
"کیانا میگه مامان شیطونه ها !!!! کیارش میگه مامان ناقلا س"

خیلی بامزه بود...اول صبحی کلی خندیدم ..

آفرین الهام جون که ماشاالله مامان پرانرژیی هستی.خسته نباشی.


همیشه بخندی و شاد باشی عزیزم
مریم
7 شهریور 92 22:38
من عاشق دوقلو هاتونم! از 30 ماهگیشون تا الان 10 بار چک کردم که کی اپلودمیشه وبلاگشون.... بوس! مرسی از مامان مهربونشون


مرسی عزیزم خوشحالم که از وب دوقلوها خوشت اومده
هنگامه
8 شهریور 92 15:48
مامان شیطونیا
قربونت برم عزیزای دلم


مرسی هنگامه جون
چقدر تو مهربونی مهندس کوچولو
سحر
12 شهریور 92 9:07
یعنی من عاااشق این حرفا و کلمات خوششگلشووونم شیطون و ناقلاااا ... اخه فسسسقلیااا چقدرم خوب میتونن از کلمات تو جای خودشون استفاده کنن..ماشالا به این خوشگلای باهوش و ماشالا به مامان پرانرژیشووون

31ماهگیتون مباااارک گلای نازنین و دووست داشتنی


سحر جون من خودمم موندم که چه جوری می تونن از کلمات تو جای خودشون استفاده کنن البته من خیلی باهاشون حرف می زنم و با کلمات بازی می کنم
مواظب روشا نازنازی باش
منیژه مامان آویسا
12 شهریور 92 10:39
سلام الهام جون
من مامان آویسا 2 سالو 9 ماه هستم به تازگی از خوانندگان وبلاگ شما شدم دوست دارم برای دخترم وبلاگ درست کنم ولی تا الان موفق نشدم
راستی کوچولوها دیگه شبها جدا از شما میخوابند


مرسی که به وبمون سر میزنی کیارش مستقل می خوابه ولی کیانا پیش خودمه
باران
20 شهریور 92 21:54
سلام دوست عزیزم هزار ماشاله
خیلی نازند
براشون حتما اسفند دود کن


مرسی دوست هنرمندم
ندا مامان پارسا و آریسا
21 شهریور 92 12:27
ای خداااااااااا قربون اون شیرین زبونی هاتون بشم . الهام جون از طرف من حسابی بچلونشون دلم کلی ضعف رفت واسشون . انشاالله که خدا حفظشون کنه و سایتون بالای سرشون باشه و همییییییییییشه شاد باشید


مرسی ندا جونم گلهای خوشگلتو ببوس
زهرا
24 شهریور 92 1:30
ماشاالله....هزار ماشاالله واسه خودشون خانم وآقایی شدن.

تقدیم با عشق


مرسی زهرا جان
sanaz
24 شهریور 92 2:23
Ashegheshonammmm
نارینه
24 شهریور 92 3:12
براشون سلامتی و شادابی آرزو میکنم دوست خوبم


از آرزوی قشنگتون ممنونم من شما رو می شناسم؟
مریم ( مامی برسام و برسین)
25 شهریور 92 1:38
واه واه اجیگرا این فسقیلیارو رو بخورم با اون شیرین زبونیاشون
ماشالاه روز به روز جیگیری تر میشن
الهام جون خسته نباشی دوسی


مریم جونم دلم واسه برسام و برسین تنگ شده چند تا عکس جدید بذار
دوست گلم تو هم خسته نباشی
هنگامه
26 شهریور 92 11:45
ماشاا... لاحول و لا قوه الا بالله ...
از چشم بد به دور باشین قندعسلای نازنازی.الهی آمین.
کیارش جونم
کیاناجونم
مامانی مهربون


مرسی خانوم مهندس
عزیزم منم بهترینها رو برات ارزو می کنم
شیما
26 شهریور 92 13:53
عاشق کیارش و کیانام.....جیگرن
مامان تارا و باربد
27 شهریور 92 8:12
جیگر این حرف زدن بامزشون ببوسشون به جای من مامانی گل

مرسی دوست خوبم تو هم خوشگلاتو ببوس
مریم-زندایی عسل
29 شهریور 92 21:52
وای که من هر روز به ویلاگتون سر میزنم و منتظر آپلودم....چقدر کا کیارش ناز نازی با مزه بود که می خواست به مامان کمک کنه
از وقتی که وبلاگ دوقلو های شما رو میبینم، همش دلم میخواد خدا بهم دوقلو بده...


مرسی عزیزم خوشحالم که به وبمون سر می زنیایشاله خدا بهتون ببخشه
مریم-زندایی عسل
29 شهریور 92 21:54
راستی من لینکتون کردم، اگر دوست داشتید، خوشحال میشم لینکم کنید


حتما بهتون سر می زنم
فاطمه
1 مهر 92 19:15
سلام اگه میخواید از عکسای فرشته های کوچولوتون یه کلیپ داشته باشید یا یک کتاب عکس به من سربزنید منتظرم
مامان نیروانا
2 مهر 92 20:50
عزیزم فرشته های کوچولوت خیلی نازن ببوسشون
رها
22 مهر 92 14:15
واااااااااااای جونم
ناز بمونن همیشه این دوتا
چه قد ماشا... با نمک و دلنشینن
واااااااای منم دلم دوقلو خواست اینارو که دیدم
شاد باشین همیشه


مریب عزیزم ایشاله خدا بهتون ببخشه
ماهک
23 مهر 92 2:48
mashala Xx
مامان ارشیا
25 مهر 92 12:47
سلام به مامانی مهربون و نی نی های نازشون خیلی دوست داشتنینبا اجازه لینکتون کردیم


مرسی عزیزم
سارا مامان راستین جون
27 مهر 92 22:11
الهام جون سلااااااااااااام
من فکر میکردم برای این پست خوشگلت نظر گذاشتم شاید هم ثبت نشده نمیدونم این دوقلو های ورزشکارمون خیلی خوش استل شدن، می بینم که بچه داری آرایشگرت هم کرده و به خوبی هم از عهده اش براومدی. آفرین مامانی، به کمک کردن کیارش حسابی خندیدم. ببوسشون


سارا جونم مگه میشه من نظرات با احساس و قشنگت رو ثبت نکنم
راستی من قبل از وروجکا هم کلی هنرمند بودم مگه خبر نداشتی هههه
راستین خوشگل و خوشتیپمو ببوس
مهرگان
28 مهر 92 8:49
سلام خانومی
تبریک میگم به خاطر بچه های خوب و نازی که دارید.
خدا حفظشون کنه و همیشه سالم و سلامت باشن.

من عاششششششششششششق دوقلو هستم.
کاری کردی برای دوقلو شدن؟
یعنی قرصی خوردی یا طبیعی بودن؟
ممنون میشم اگه تو نستی متنی در این مورد بزاری

سلام عزیزم
از لطفت نسبت به بچه ها ممنونم و دوقلو زایی من ژنتیک بود

مامانی متین
21 آذر 92 11:20
عزیز دلم چقد نازن خداحفظشون کنه عزیزم لینکم کن تا لینکت کنم خبر بده
الهام
پاسخ
مرسی عزیزم حتما بهتون سر می زنم