34 ماهگی کیارش و کیانا
فرشته های من 34 ماهگیتون مبارک
خانه اسباب بازی:
آخرین ماه پاییزه و هوا رو به سردیه ، از این به بعد کمتر می تونیم وروجکای بامزه رو پارک ببریم و باید از فضاهای سرپوشیده استفاده کنیم . اینجا خانه اسباب بازی نزدیک خونه س.
الهی قربون دل مهربون کیارشی برم که همیشه دوست داره خواهرش ماشین سواری کنه
مرد کوچولو نقاشی که کشیده رو نشون می ده و خانوم طلا خیلی جدی نقاشی می کشه
طلا خانومم اصرار داشت با میکی موس عکس بگیره. مامان فدای موهای فرفری و خنده خوشگلت بشه
قربون چشات برم که اینجوری تو تلسکوپ نگاه می کنی
ای خدا چیکار کنم:
خانوم طلا علاقه بی حد و حسری به کتاب داره و به شیوه خودش کتاب می خونه و گاهی هم من براش می خونم . یه شب که مشغول کتاب خونی بود ، با ناراحتی دستاشو به حالت دعا بالا گرفت و گفت ای خدا چیکار کنم ؛ من نمی تونم بخونم ، من خیلی ناراحتم و رو کرد به من و گفت مامانی من کی میرم مدرسه یاد بگیرم کتاب بخونم .وای خیلی تحت تاثیر آرزو و ای کاشِ دخترم قرار گرفتم.گاهی هم همه کتاباشو می ذاره توی کوله ش و میگه مامان دارم میرم مدرسه!!!
شادیکده بوستان جوانمردان:
دریاچه مصنوعی چیتگر:
آخر هفته عالی همراه با یه دوست خوب ، اول شادیکده بوستان جوانمردان و در نهایت دریاچه .در مورد جاذبه های دیدنی دریاچه شنیده بودم ولی شنیدن کی بود مانند دیدن! یه روز عالی و هوای عالی همراه با قایق سواری، ولی متاسفانه شارژ دوربین تموم شد و نشد که از لحظه های خوبمون عکسای بیشتری داشته باشیم.
حرفهای بامزه:
- کیارش به محض اینکه از خواب بیدار میشه ، میگه مامان چقدر خوشگلی ، تو خواب خوشگلتر میشی(الهی من بمیرم واسه مرد کوچولو که مامانی رو اینهمه خوشگل می بینه)
- کیانا با سر و صدای همسایه بالایی از خواب بیدار میشه و با یه اخم شیرین میگه مامان از صدای دریل و چکش همسایه گوشام و سرم درد می کنه نتونستم بخوابم
- کیارش میگه مامان تن تاک بخر ، دراز و نشست بکنم ، شکمم کوچیک بشه!!!!!
تلفظ کلمات:
خدا رو شکر کیانا و کیارش خیلی زود زبون باز کردن و الان هم خیلی روون حرف می زنن ولی چند تایی اشتباه کوچولو مثل جدول زیر دارن .اینجوری حرف زدن همیشه برام کلی جالب بود ولی مدتی دارم روی تلفظ لغات کار می کنم.
|
کیانا میگه |
کیارش میگه |
|
فافاس |
لباس |
شندق |
فندق |
آستم |
گذاشتم |
شندک |
فندک |
آتِ |
یادته |
|
|
لهجه بریتیش کیانا:
کیانا از بدو تولد لهجه آلمانی داشت و بجای اووَ اووَ ، اونگیخ اونگیخ می کرد .مدتیه خانوم طلا مثل طوطی حرف می زنه و چقدر هم بامزه ولی با لهجه بریتیش !!!
مثلا به بیتا جون میگه بیتَ جون و به مامان جون میگه ماما جون