38 ماهگی کیارش و کیانا و سال نو 93
يا مقلب القلوب و الابصار
يا مدبر اليل و النهار
يا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الي احسن الحال
امسال چهارمین سالیه که خدای بزرگ کیانا و کیارش بهمون هدیه کرده و چهار سالِ که سال نو واسه من و یایایی عطر و بوی دیگه ای داره و خدای مهربون رو واسه وجود دو گل زیبا تو زندگیمون هزاران بار شکر می کنم و باز هم شکر که بهاری دیگه در کنار هم هستیم و روزهای شیرین مادرانه همچنان ادامه داره.امیدوارم سال جدید سال پپر بار و برکتی واسه همه باشه و از همینجا سال نو رو به همه دوستان تبریک میگم و آرزوی سلامت و خوشبختی واسه همه دارم
روزهای اول سال نو بسیار شیرین آغاز شد خصوصا که النا دخترِ تازه به دنیا اومده عمو سردار رو دیدیم و آرزو می کنم که خوش قدم باشه و باعث خیر و برکت خانواده . در پی اون عروسی عمو امین بود که چند شبی فضای خونه پر از شور و شادی بود و امیدوارم که عمو در کنار خانوم گلش روزهای خوبی رو داشته باشن.اینم یه عکس از کیانا جونم ، جشن عروسی:6
آب تنی کیارش و کیانا در خلیج همیشه فارس:
وای خدای من چقدر آبش سرده:
وای خدای من آبش چقدر شور بود!
ساحل زیبای جنوب:
کیارش و کیانا با دیدن یادگاریهایی که مردم روی شنهای ساحل کشیده بودن ، متعجب شده بودن و ازم پرسیدن که چرا اینجا انگلیسی نوشته شده؟ براشون توضیح دادم و ازم خواستن که منم اسمشونو رو شنهای ساحل بنویسم
کیارش و کیانا روزای شادی رو در کنار خانواده پدری داشتن و حسابی به ما و ورجکا خوش گذشت ولی متاسفانه سیزده به در رو از دست دادیم چون اون روز عازم تهران شدیم .پرواز خوبی بود ولی مردِ کوچولو تب دار و مریض بود و تمام مدت پرواز بنده در حال پاشویه بودم که خوشبختانه به محض رسیدن به خونه تب فروکش کرد.