کیارش و کیاناکیارش و کیانا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

دوقلوهای من کیارش و کیانا

Ghuovvuyvyuv

20 ماهگی کیارش و کیانا

کیارش و کیانای عزیزم ، گلهای زندگی مامانی ، زندگی با شما پر از عشق و شادیه . از خدای بزرگ می خوام ورودتون به بیست ماهگی پر از شادی و سلامتی باشه. خوشگلای مامان ، من بدون شما هیچم ، پوچم ، بدون شما می میرم. به قول کیارش نه نه نه نه نه ، این کیانا نیست ، سلطان قلب مامانه . تازه تل دخترونه که نزده ، پسرم فوتبالیست شده کیارش مثل بابا رضا جون خیلی به نور حساسه و ساعت 4 و 5 که هوا روشن میشه و کمی نور میاد تو اتاقشون شروع میکنه به غر زدن و بالشش رو می ذاره رو چشاش که نور رو نبینه (بابا رضا قبل از بابا شدن خیلی به نور و سر وصدا حساس بود و حتی موقع خواب چشم بند می زد ولی الان با چه وضعیتی می خوابه ). ما هم تصمیم گرفتیم یه پرده تیره بزنیم که ور...
1 آبان 1391

19 ماهگی کیارش و کیانا+واکسن 18 ماهگی

کیارش و کیانا علاقه عجیبی به هل دادن کالسکشون دارن   دوقلوها2 شهریور واکسن 18 ماهگیشون رو زدن و تا وقت مدرسه دیگه واکسن ندارن. خدارو شکر کیارش تب نداره پاشم درد نمی کنه ولی خانوم طلا هم پای کوچولوش درد می کرد و هم تا 2 شب تب داشت از وقتی کیارش 18 ماهش تموم شده خودش پستونک رو ترک کرده و دیگه خدا رو شکر نمی خوادش . البته از اول هم دوسش نداشت ولی من به پسونک خوری ترغیبش کردم (ههه). اما خانوم گل از بدو تولد عادت داشت که شصتش رو میک بزنه ، به خاطر همین پسونکی شد ، الان هم وابستگی عجیبی به ظسونک داره و بعضی شبا یکی تو دهنشه و یکی تو دستش . یه وقتایی هم از خواب که بیدار میشه همه پسونکاشو جمع می کنه و دلش می خواد همشونو بچپونه...
4 شهريور 1391

18ماهگی کیارش و کیانا

هر روز خدای بزرگ رو به خاطر صبر و حوصله ای که بهم داده شکرمی کنم ، هر روزی که می گذره و چیز جدیدی یاد می گیرید و فهم و درکتون نسیت به اطرافتون بیشتر می شه واسه من یه عالمه جذابیت داره.گلدونه های زندگی من ، هجده ماهگیتون مبارک البته وارد شدن به هجده ماهگی برای من کلی استرس داره ، آخه آخر همین ماه باید واکسن بزنید و منم شنیدم که این واکسن از اون واکسناس کیانا خیلی دختر حرف گوش کنی شده و هر کاری که من بخوام رو برام انجام می ده مثلا صبحا خودش بالشش رو از اتاق میاره و دراز می کشه و میگه می می . اگه کنترل تلویزیون و یا هر چیز دیگه ای رو بخوام برام میاره. الهی من فدای گل خوشبوی زندگیم بشم. و اما کیارش ، قند عسل مامان با نمک بود با نمک تر...
4 شهريور 1391

17 ماهگی کیارش و کیانا

17 ماهگی خوشگلای من مبارک باشه تازه وارد هفدهیمین ماه زندگیتون شدین که بابا رضا جونی ما رو برد سرزمین عجایب و کلی به وروجکا خوش گذشت ، سوار قطار ، تاب پرنده و ... شدین و خسته و کوفته برگشتیم خونه البته سرزمین عجایب به کیارش خیلی خوش گذشت ولی کیانا زیاد رو مد نبود و از تو بغل بودن هم خسته شده بود و می خواست راه بره ولی اونجا خیلی شلوغ بود و نمی شد خانوم کوچولوی ما تنهایی راه بره. خوشگلای من این روزا تمرین رقص پا می کنن و منم دلم می خواد پاهای کوچولوش رو گاز گازی کنم ، تازه بوس صدادار هم می فرستن و هر کی رو دوست داشته باشن مثل دایی مهدی رو بوس هم می کنن نیمه شعبان با دوقلوها رفته بودیم پارک که یهو کیانا متوجه سایه خودش روی زمی...
1 مرداد 1391

16 ماهگی کیارش و کیانا

یه عکس داغ داغ از دعوای دوقلوها الهی قربونتون برم که روز به روز شیرین تر میشید. مثلا کیانا خودش رو خیلی لوس میکنه و یه خرس خیلی بزرگ داره که خاله زری جون بهش داده که این خرس یه قلب خیلی بزرگ تو بغلشه و هر وقت چشم کیانا به این خرس میوفته ، قلب خرس رو بوس می کنه ولی هنوز که هنوزه منو نبوسیده . کیارش هم که اهل قره و این روزا تمرین بشکن می کنه. دلم واسه انگشتای کوچولوی مرد کوچولوم غش می ره. علاقه عجیبی به کلید و پریز دارید و الانم که هزار ماشاله از مبل بالا می رید و لوستر و هالوژنهای خونه رو هزارررررررررر بار روشن و خاموش می کنید و هیچ ترفندی هم تا حالا موثر نبوده. این هم دعوای دوم دوقلوها تو ١٦ ماهگی این هم قیافه کیانا ...
17 تير 1391

پدرم ! روزت مبارک

پدر عزیزم باش و با بودنت ، باعث بودن من باش با تمامی وجودم دوستت دارم این روز رو از طرف خودم و کیانا و کیارش به بابا رضا جون هم تبریک می گم. در ضمن این روز رو به مرد کوچولوی خودم ، کیارشی هم تبریک می گم.   ...
17 خرداد 1391

15 ماهگی کیارش و کیانا

بالافاصله که وارد پانزدهمین ماه تولد شدن، فوق العاده فهمیده شدن و یه کارایی میکنن که آدم شاخ در میاره، از دیوار راست بالا می رن و شدیدا اهل قر کمر  کیارش و کیانا جونم هزار ماشاله خیلی باهوشن و اولین روزی که از روی کتاب بهشون آموزش حیوانات و میوه ها رو شروع کردم ، خیلی علاقه نشون دادن و خیلی هم بامزه کتابهاشونو ورق می زنن. کیارش همون روز گاو رو شناخت و وقتی بهش می گم گاو کو؟ کتاب رو ورق میزنه و گاو رو نشون میده و صدای گاو رو هم در میاره.هوراااااااااااااااااااااا کیارشی با سواد می شود. یه روز که شلوار کیارش رو درآوردم که بشورمش وقتب برگشتم دیدم شلوار کیارش نیست ، حدس زدم که کیانا برداشته و ازش پرسیدم شلوار کیارش کو؟ میاریش؟ او...
3 خرداد 1391

13 ماهگی کیانا و کیارش ، راه افتادن،واکسن 1 سالگی+دومین سفر هوایی

کیانا خانوم ، خوشگل خانوم ، طلا خانوم فردای جشن تولدش با پیرهن خوشگلی که لیلی جون واسه تولدش آورده و مشغول بازی با واکری که بابا رضا جون براش خریده. روز جمعه فردای جشن تولد ، من و مامان جون و دوقلوها رفتیم جشن سیسمونی کوروش نی نی تو دلی مرضیه جون . کیارش اون روز هم مثل روز تولدش خیلی بی تابی و بی قراری می کرد و شب هم که بر گشتیم خونه همش منو گاز گازی می کرد . فردای جشن دیدم که کیارش ذوق زدس و لب باللییش رو می ده بالا که مامانی بیا 2 تا دندون نیش درآوردم. الهی واسه پسرم بمیرم که اینقدر موقع دندون درآوردن ادیت میشه. به سلامتی و مبارکی الان کیارش 6 تا دندون داره و کیانا هم 6 تا. شنبه با بابا رضا رفتیم مرکز بهداشت و واکسن 1 سالگیتون...
1 فروردين 1391

مادرم ! روزت مبارک

مادرم روزت مبارک مادر اعتراف می کنم از تو گفتن و برای تو نوشتن ، قلمی توانا و هنری بی همتا می خواهد که شرمگینانه، من فاقد آنم. این روز بزرگ رو به مادرم که تو این مدت همیشه همراه و پشتیبانم بوده تبریک میگم . کیانا جونم این روز روز تو هم هست ، دختر قشنگم روزت مبارک وای خدا جونم می میرم واسه اون روزی که کیانا و کیارش روز مادر رو بهم تبریک بگن ...
1 فروردين 1391

14 ماهگی کیانا و کیارش و سال نو 91

سفره هفت سین رو امیر پسر عمه با سلیقه چیده بود و ما رو هم برای تحویل سال خونشون دعوت کرده بود و من و بابا رضا هم صبح زود بیدار شدیم و خیلی فوری خوشگلامونو آماده کردیم و سال نو 91 رو خونه عمه لطیفه جشن گرفتیم. اما متاسفانه کیارش سرما خورده بود و کمی بی حال بود. به هر حال امیدوارم سال جدید سال پر باری برای همه باشه. متاسفانه دو یا سه روز بعد کیارش حالش بدتر شد و کیانا هم سرما خورد و بعد از اون مبتلا به اسهال و سوختگی پا شدن ، بعد از اسهال پای کیارش حسابی سوخته بود و خیلی بی تابی می کرد و من هم یه روز تصادفی شعری رو که عسل جون چند سال پیش خونده بود و منم صداشو با گوشیم ضبط کرده بودم گذاشتم و کیارش هم که اهل شعر و شاعریه خیلی مجذوب صدای عسل ش...
1 فروردين 1391