کیارش و کیاناکیارش و کیانا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

دوقلوهای من کیارش و کیانا

Ghuovvuyvyuv

پدرم با ارزشترین دارایی من است

باید دختر باشی تا بدانی پدر لطیف ترین موجود عالم است بایددختر باشی تا ته دلت قرص باشد که هیچ وقت جای دست پدر روی صورتت نخواهد افتادمگر به نوازش! باید پدر باشی تا بدانی دختر عزیزترین موجود عالم است تا پدر نباشی نمی توانی درک کنی که دختر داشتن افتخار پدر است.باید دخترِ پدر باشی تا احساس غرور کنی... باید پدر دختر باشید تا بدانید چه شگفتیهایی دارد این عالم چه عزیز است اخم تلخ پدر و ناز دختر جه نازک است دل پدر که طاقت دیدن اشک دختر را ندارد باید پدر دختر باشید تا ...... پدرم تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم می توانند مرد باشند.   این روز رو ازطرف خودم و دوقلوها به بابایی تبریک میگم و امیدو...
22 ارديبهشت 1393

روز مادر مبارک

عشق یعنی مادر صبر یعنی یک زن مهر یعنی دختر هر چه هستی ، عشق ، صبر یا مهر روزت مبارک وقتی چشم به جهان گشودم، قلب کوچکم مهربانی لبخند و نگاهت را که پر از صداقت و بی ریایی بود احساس کرد. دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبائی بر چهره خسته ات نشست و دنیایت سبز شدو با گریه ام دلت لرزید و طوفانی گشت. از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار این نگاه پرمهر و محبت است که احساس آرامش و خوشبختی خواهم کرد. مادر عزیزم روزت مبارک   ...
3 ارديبهشت 1393

38 ماهگی کیارش و کیانا و سال نو 93

يا مقلب القلوب و الابصار يا مدبر اليل و النهار يا محول الحول و الاحوال حول حالنا الي احسن الحال   امسال چهارمین سالیه که خدای بزرگ کیانا و کیارش بهمون هدیه کرده و چهار سالِ که سال نو واسه من و یایایی عطر و بوی دیگه ای داره و خدای مهربون رو واسه وجود دو گل زیبا تو زندگیمون هزاران بار شکر می کنم و باز هم شکر که بهاری دیگه در کنار هم هستیم و روزهای شیرین مادرانه همچنان ادامه داره.امیدوارم سال جدید سال پپر بار و برکتی واسه همه باشه و از همینجا سال نو رو به همه دوستان تبریک میگم و آرزوی سلامت و خوشبختی واسه همه دارم   روزهای اول سال نو بسیار شیرین آغاز شد خصوصا که النا دخترِ تازه به دنیا اومده عمو ...
27 فروردين 1393

37 ماهگی کیارش و کیانا + ششمین سفر هوایی

پروردگارا دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای شما رادر انحصار قطره های اشک نبینم دعا می کنم که لبانتان را فقط در غنچه های لبخند ببینم دعا می کنم دستانتان که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد ،همیشه از حرارت عشق گرم باشد برای شاپرک های باغچه ی خانه ام دعا می کنم که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند    این روزهای ما به روایت تصویر: الهی مامان قربون عشقتون بره اینجا کیانا دستِ داداشی رو بوس میکنه و با دست دیگه گردن کیارش گرفته و مرد کوچولو میگه آی خفه شدم اینجا داریم قایم موشک بازی می کنیم و مثلا کیانا چشم گذاشته     سفر به سلامت: بابایی چند روز پیش عازم ماموریت بود و منم ...
17 فروردين 1393

جشن سه سالگی غنچه های باغ زندگیم

اولین باری که شما رو در آغوش گرفتم هرگز فراموش نمی کنم ، با دیدنتون اشک شوق ریختم و خدای بزرگ رو به خاطر سلامت شما هزاران بار شکر گفتم . از خدای بزرگ می خوام که ورودتون به سه سالگی پر از شادی و شوق باشه. نفسهای من و بابایی همیشه دوستتون داریم و از خدای بزرگ بهترینها رو براتون آرزو می کنیم. بدونید تپش قلبهای شما بهترین آهنگ زندگی ماست تولدتون مبارک شب بسیار خوبی بود و خانوم کوچولو با آهنگ تولد کلی رقصید و مرد کوچولو هم با میز ابزار حسابی مشغول بود و به شیوه خودشون آهنگ هپی برس بی! رو خوندن و دست زدن و آتیش بازی کردن.   کیک تولد  خانوم دکتر در حال بازی با کادوی تولدش: آقا مهندس در حال بازی با ...
10 اسفند 1392

سالی که گذشت.....

 خدای بزرگ رو به خاطر هدیه هایی که بهم داده شاکر و سپاسگذارم و نهایت تلاشم به ثمر نشستن گلهای باغ زندگیمه .  سالی که گدشت مستقل شدید ، اوایل سال از شیشه و پوشک گرفتمتون و اواخر هم هر کدوم مستقل تو اتاق خودتون می خوابید.     خدای بزرگ همیشه و همه جا مراقب گلدونه هام بوده . سالی که گذشت پر از روزای شیرین با کمی چاشنی تلخ بود.، البته واسه خانوم طلا ،یکی تو 25 ماهگی که کف دستش پاره شد و چند تایی بخیه خورد و یکی هم همین اواخر که چونه ش پاره شد
3 اسفند 1392

36 ماهگی کیارش و کیانا

 حدای مهربانم همیشه شکرگزارت بوده و هستم و ایمان دارم که بهترینها رو به من می بخشی کیارش وکیانای عزیزم همه لحظات زندگیتون پر از شادی و شوق  کوتاه کردن موی کیارشی: کوتاه کردن موهای مردِ کوچولو هر بار حکایتی داره ؛ اوایل بهمن تصمیم گرفتیم کیارشی رو ببریم آرایشگاه و همه تلاشمونو کردیم که رضایت گل پسر جلب کنیم و بهش قول دادیم در صورت همکاری براش چوب گلف بخریم . به محض وارد شدن به آرایشگاهِ بابایی و دیدن آرایشگر گفت"این آقا خوشحال نیست، نمی خوام" . بردیمش آرایشگاه بابا جون که با دیدن قیچی گفت " من از قیچی می ترسم" تا روزی که بابا جون تصمیم می گیره این مهم رو انجام بده و به اتفاق مامان جون و کیانا می رن آرایشگاه و موهای مردِ ک...
30 بهمن 1392

35 ماهگی کیارش و کیانا

خدای خوب من... باز هم سپاس....باز هم شکر....وباز هم ....و باز هم...، و باز هم.... شکرت که هستی... شکرت که هستم و ستاره هام هستن..... شکرت که همه اینا را به من دادی، شکرت که دنیاااااا را به من دادی مراقبمون باش  مهربانم... داداشِ آرایشگر: اِ اِ اِ کیارشی چیکار می کنی؟ مگه چی شده ، من آرایشگرم  دارم کیانا رو عروس میکنم!!!! پست اختصاص واسه کیانا: دختر خوشگلم یکی از بزرگترین نعمتیاییه که خدا بهم داده هزار ماشاله دخترِ من ، دنیای خوبی ومهربونیه . هیچ بویی از لجبازی و شیطنتهای دوران بچگی نبرده . منم در مدح  دخترم شعری سرودم زیبا زیبا ای گل زیبا   زیبای من    دنیای...
2 بهمن 1392

سومین یلدا مبارک

سی ام آذره و یک  شب زیبا یه  شب بلند به اسم شب یلدا شب شب نشینی و شادی و خنده شبی که واسه ی همه خیلی بلنده همه ی اهل خونه خوشحال و خندون آجیل و شیرینی و میوه  فراوون شب قصه گفتن و یاد قدیما قصه ی لحاف کهنه ی ننه سرما شب یلدا که سحر شد،فصل پاییز میره جای پاییز رو زمستون می گیره ننه سرما باز دوباره برمی گرده کوله بارش رو پر از سوغاتی کرده شب خیلی خوبی بود،  به اتفاق خان دایی و خاله جون ،خونه بابا جون بودیم  و حسابی بهمون خوش گذشت . ...
3 دی 1392