کیارش و کیاناکیارش و کیانا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

دوقلوهای من کیارش و کیانا

Ghuovvuyvyuv

برای پسرم

به پسرم خیلی محبت میکنم اونقدری که بزرگ شد با عشقش مثل یه پرنسس رفتار کنه تا جفتش بفهمه که پسرم تو ذستای یه ملکه بزرگ شده!! روزا دستاش میگیرم و چنان با محبت بغلش می کنم که بغل کرذن عاشقونه رو با تموم وجودش یاذ بگیره!! بهش یاد میدم که همه آدما خصوصا همسرشون تشنه محبتند و پنهون کردن عشق و علاقه زندگیشونو سرد می کنه!! بهش یاد میدم که خانما آقا بالاسر و سایه سر نمی خوان،عشق،دوست و همراه صمیمی می خوان! بهش یاد میدم که هیچ وقت دل عشقش رو نشکونه ، چون دیگه نمی تونه ترمیمش کنه!! به پسرم یاد میدم که عشقو عاشقونه بغل کنه نه از روی عادت و هوس براش کادوهای کوچک و بامعنی می خرم تا کادو دادن به آدمهایی که دوستشون داره بشه فرهنگش!! بهش ...
9 تير 1393
2878 11 13 ادامه مطلب

سه سال و پنج ماهگی تکه هایی از وجودم

مادر بودن موهبت است و من صاحب این موهبتم این یعنی خوشبختی بازی و شادی در خانه کودک: کیانا و باربی: کیانا از وقتی کارتن باربی های بالدارو دیده حسابی جوگیر شده و میگه مامان من چرا باربی نیستم؟ بهش گفتم عزیزم تو خوشگلترین عروسک دنیایی با ناراحتی میگه باربی موهاش صافه ولی من موهام فرفریه بیا موهامونو باهم عوض کنیم!(همیشه کلی حرص می خوره که چرا موهاش مثل من صاف نیست) کلی براش توضیح دادم که بعضی از باربیا موهای فرفری خوشگل دارن ، چاره ای نداشت ولی ظاهرا قبول کرد.یه روز بهم گفت چرا من بال ندارم ، سریع بال فرشته رو که از قبل خریده بودم با خوشحالی بهش دادم و گفتم عزیزم تو هم دوتا بال داری . اینب...
30 خرداد 1393

چهل ماهگی کیارش و کیانا+سفر به شمال

گلهای زیبای من چهل ماهگی مبارک کیارش و کیانا خوشحال و سرمست در کنار دوستشون نیکا                         خانه کودک: مدتیه کیارش و کیانا تمایل زیادی به مهد کودک پیدا کردن و خیلی به کلاس زبان و نقاشی علاقه نشون میدن . فعلا که به خانه کودک رضایت دادن    حرفهای بامزه: دارم دستامو می شورم کیارش میگه مامان  آبو ببند ، هدر نده  ، بهش میگم اینو از کجا یاد گرفتی میگه از تلویزیون کیانا میگه مامان چرا پا داریم؟ واسه اینکه راه بریم ، مامان پا نداشته باشیم بغلم کنی، بهش میگم بایذ خدا ...
8 خرداد 1393
3401 13 16 ادامه مطلب

سه سال و سه ماهگی کیارش و کیانا

گلدونه های باغ زندگیم همیشه دلتون شاد و لبتون خندون بوستان نهج الباغه2:   دوان دوان به سوی پارک....   نفسای من ، با وجود وزش باد و خاکی که تو چشماشون می رفت ، حدود دو ساعت خاک بازی کردن و حسابی بهشون خوش گذشت روز خیلی خوبی بود و به منم خیلی خوش گذشت و کلی از دیدن خاک بازی وروجکا لذت بردم و کمی هم دوچرخه سواری کردم و .... مامان آرایشگر: کیانا جونم دوست داره مامانی موهاشو کوتاه کنه آخه یه همچین مامانِ هنرمندی داره کیانا آرایشگاه خوشحال: چند ماهی بود که موهای مرد کوچولو نیاز به اصلاح داشت و از ما اصرار و از کیارش انکار.مرتب وعده های رنگین می دادیم و بارها تا در آرایشگاه...
30 ارديبهشت 1393
4168 10 16 ادامه مطلب

پدرم با ارزشترین دارایی من است

باید دختر باشی تا بدانی پدر لطیف ترین موجود عالم است بایددختر باشی تا ته دلت قرص باشد که هیچ وقت جای دست پدر روی صورتت نخواهد افتادمگر به نوازش! باید پدر باشی تا بدانی دختر عزیزترین موجود عالم است تا پدر نباشی نمی توانی درک کنی که دختر داشتن افتخار پدر است.باید دخترِ پدر باشی تا احساس غرور کنی... باید پدر دختر باشید تا بدانید چه شگفتیهایی دارد این عالم چه عزیز است اخم تلخ پدر و ناز دختر جه نازک است دل پدر که طاقت دیدن اشک دختر را ندارد باید پدر دختر باشید تا ...... پدرم تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم می توانند مرد باشند.   این روز رو ازطرف خودم و دوقلوها به بابایی تبریک میگم و امیدو...
22 ارديبهشت 1393

روز مادر مبارک

عشق یعنی مادر صبر یعنی یک زن مهر یعنی دختر هر چه هستی ، عشق ، صبر یا مهر روزت مبارک وقتی چشم به جهان گشودم، قلب کوچکم مهربانی لبخند و نگاهت را که پر از صداقت و بی ریایی بود احساس کرد. دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبائی بر چهره خسته ات نشست و دنیایت سبز شدو با گریه ام دلت لرزید و طوفانی گشت. از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار این نگاه پرمهر و محبت است که احساس آرامش و خوشبختی خواهم کرد. مادر عزیزم روزت مبارک   ...
3 ارديبهشت 1393