18ماهگی کیارش و کیانا
هر روز خدای بزرگ رو به خاطر صبر و حوصله ای که بهم داده شکرمی کنم ، هر روزی که می گذره و چیز جدیدی یاد می گیرید و فهم و درکتون نسیت به اطرافتون بیشتر می شه واسه من یه عالمه جذابیت داره.گلدونه های زندگی من ، هجده ماهگیتون مبارک
البته وارد شدن به هجده ماهگی برای من کلی استرس داره ، آخه آخر همین ماه باید واکسن بزنید و منم شنیدم که این واکسن از اون واکسناس
کیانا خیلی دختر حرف گوش کنی شده و هر کاری که من بخوام رو برام انجام می ده مثلا صبحا خودش بالشش رو از اتاق میاره و دراز می کشه و میگه می می . اگه کنترل تلویزیون و یا هر چیز دیگه ای رو بخوام برام میاره. الهی من فدای گل خوشبوی زندگیم بشم.
و اما کیارش ، قند عسل مامان با نمک بود با نمک تر هم شده . امروز ازم خواست که دی وی دی رو روشن کنم که کارتون ببینه ولی چون یه ذره حالش خوب نیست بهانه گیر شده و دوست داشت که تو بغل من بشینه و کارتون ببینه. منم یه کوچولو اخم کردم و گفتم حالا که اینجوریه منم تی وی رو خاموش می کنم . ولی کیارش با اخم فراوون خودش رفت تی وی رو خاموش کرد و هر هر به من خندی
امان از ژنتیک !
خانوم کوچولوی ما مثل شیرین جون از پیاز بدش میاد و پیاز غذاشو با اخم جدا می کنه
این روزا کیارش یه ژست جدید داره و یه شونش رو میگیره بالا و بعد یه حالت خاصی لبش رو کج می کنه و با چشاش دل آدم رو می بره . اگه بتونم از این حالتش عکس بگیرم عالی می شه. چون هر لحظه با دیدن این حالتش ضعف می کنم و حسابی می چلونمش.
آخر هفته با مامان جون و دایی مهدی و بابایی رفتیم باغ وحش ارم و وروجکا از نزدیک با حیوونا آشنا شدن ، البته که کیانا و کیارش به همشون با ذوق و شوق فراوون می گفتن جوجو جوجو . حالا فکر کن به شیر و ببر با اون عظمتشون می گفتن جوجو.. البته باغ وحش اون روز 3 تا مهمون کوچولو (2تا خرس قهوه ای و یه دونه شیر) داشت که باهمدیگه بازی می کردن و تازه شیر نان هم می خوردن
آخه دختر من صبح زود با لباس خواب اینجا چیکار می کنه؟
کیارش هم از خواب بیدار شده و داره به خواهر جونش می پیونده
این روزا کیانا جونم همش پاشو تو کفش من می کنه
بابا جون شروع کرده بود به نماز خوندن که یهو متوجه شدم صدای جیغ و داد دوقلوها میاد و کیانا پرید تو اتاق بابا جون و چادر نماز مامان جون و آورد ، اول فکر کردم می خواد خودش هم بشینه و نماز بخونه و بعد دیدم وروجکا دارن رو سر بابا جون چادر می ذارن و حالا از وروجکا صرار و از بابا جون انکار . این کارشون خیلی جالب بود و فکر می کردن بابا جون هم باید با چادر نماز بخونه
مرد کوچولوی مامان خیلی احساساتی و برون گراست ولی خوشگل مامان تودار و درونگرا ، مثلا یه شب که کیارش با بابایی رفته بود خونه عمو و خانوم طلا هم با من رفته بود مهمونی ، سه ساعتی می شد که همدیگرو ندیده بودن . کیارش به محض دیدن کیانا شروع کرد به داداش داداش گفتن و بوس کردن کیانا . وقتی هم اومدیم خونه دور خودش می چرخید و دست می زد و می رفت کیانا رو بوس می کرد ، اونوقت کیانا فقط لبخند می زد .
خانوم طلا خیلی وقته که خودکار باباجونو از جیبش در میاره و رو دستش نقاشی می کشه و خیلی هم ذوق می کنه ولی مرد کوچولوی مامان دیشب که آخرای مرداده خودکار باباجونو برداشت و شروع کرد به نقاشی کردن روی دستش . بعد از اینکه نقاشی کیارش رو دستش تموم شد ، کیارش اول یه بغض خوشمزه کرد (که مامان واسه بغضش می میمیره)شروع کرد یه گریه کردن و از من و بابا جون می خواست که اونا رو پاک کنیم . به قول خاله سمان قربون پیکاسو کوچولوهام برم.
اول کیانا یاد گرفت که به کیارش بگه داداش ، کیارش هم فکر میکنه باید به کیانا بگه داداش. کیارش تو خواب میگه داداش ، بیدار می شه میگه داداش کو؟، به بابایی میگه داداش ، به بابا جون میگه داداش ، تازه غریبه ها رو هم تو خیابون میبینه میگه داداش . به قول مامان جون کیارش لوطیه.
طلا خانوم دندوناش خیلی راحت درمیاد و زیاد بی تابی نمی کنه ولی قند عسل خیلی اذیت میشه و موقعی که دندونش می خواد نیش بزنه من و کیانا رو حسابی گاز گازی می کنه و جیغمون رو در میاره . خوشگلای مامان تو 16 ماهگی 11 تا دندون دارن.
وایییییییییییی واییییییییییی کی این کارو با پسر من کرده؟ مگه دستم بهش نرسه
این روزا کیانا و کیارش با عمو سردار حسابی جور شدن و خیلی هم دوسش دارن . کیانا که دوست داره همش رو پای عمو بشینه و کیارش هم که خیلی بلا شده ادای سرفه عمو رو در میاره
فرهنگ لغات دوقلوها تا 18 ماهگی:
بابا -ماما - دَدَ - جوجو(به هر پرنده ای) - دایی - کفش - اَت(ساعت) - داک(داغ) - جیز - اَب(آب) - مَمَ(شیر) - آش- جیش - گاو- ما(صدای گاو)- گاگا(اسب) - تیکو تیکو(صدای اسب) - دَس(دست)- پا - دال(دالی) - چاچا(چایی - سُل(سلام) - اَل(الو) - طوطو(ماهی) - جارو - ناز ناز(ناز کردن)- کجا؟ - بربم - بده - چی شده -تیمپاتی(کیانا میگه ولی هنوز نفهمیدم به چی میگه)داگوش(کیارش خیلی تکرار می کنه ولی نمی دونم منظورش چیه)-بَرک(برق)