19 ماهگی کیارش و کیانا+واکسن 18 ماهگی
کیارش و کیانا علاقه عجیبی به هل دادن کالسکشون دارن
دوقلوها2 شهریور واکسن 18 ماهگیشون رو زدن و تا وقت مدرسه دیگه واکسن ندارن. خدارو شکر کیارش تب نداره پاشم درد نمی کنه ولی خانوم طلا هم پای کوچولوش درد می کرد و هم تا 2 شب تب داشت
از وقتی کیارش 18 ماهش تموم شده خودش پستونک رو ترک کرده و دیگه خدا رو شکر نمی خوادش . البته از اول هم دوسش نداشت ولی من به پسونک خوری ترغیبش کردم (ههه). اما خانوم گل از بدو تولد عادت داشت که شصتش رو میک بزنه ، به خاطر همین پسونکی شد ، الان هم وابستگی عجیبی به ظسونک داره و بعضی شبا یکی تو دهنشه و یکی تو دستش . یه وقتایی هم از خواب که بیدار میشه همه پسونکاشو جمع می کنه و دلش می خواد همشونو بچپونه تو دهنش.
کیارش و کیانا در کنار همه دعوا ها و قهرایی که با هم دارن ، این روزا کلی با هم بازی می کنن . مثلا پشت سر هم قطار می شن یا اینکه دست همو می گیرن و تو خونه می دوون و جیغ می زنن.
وروجکا عاشق بعضی از لباسای مامانی هستن و وقتی می پوشم ازم می خوان که لباسو تن اونا بکنم . اینم یه نمونش ، سلطان کیارش
الهی قربون سلطان قلبم برم .دلمو بردههههههههههههههه
خوشگلای مامان با اینکه دوقلو ان ولی بعضی چیزاشون کلا با هم فرق می کنه، مثلا کیانا گوشت غذا رو جدا می کنه و می خوره ولی کیارش از گوشت خوشش نمی یاد و باید آب گوشت رو بریزیم روی پلو بخوره. بنابر این کیانا به بابایی رفته و کیارش هم به مامانی
کیارش بروسلی می شود:
آخرای شهریوره و یه شب همگی رفته بودیم بوستان گفتگو و اونجا هم پر از گربه های کوچولو و بزرگ بود و مثل اینکه گربه ها هم از دیدن دوقلوها به وجد اومده بودن و همراه با کیارش و کیانا تو پارک قدم می زدن. از اونجایی که کیانا و کیارش قبلا با گربه های دایی علی بازی کرده بودن از گربه نمی ترسیدن و یهو کیارش شروع کرد به ناز کردن یکی از گربه ها ، ولی گربه بی چشم و رو یهو پنجول کشید تو صورت پسرم . خدای بزرگ خیلی پسرم رو دوست داشت که اتفاق بدی واسش نیوفتاد. البته این روزا کیارش به قول بابایی بوروسلی شده. خلاصه این بود جریان بروسلی شدن گل پسرم.
سلیقه بازی کردنتون توی پارک هم متفاوته که بیشتر فکر می کنم به خاطر جنسیت باشه مثلا کیارش دوست داره همش ورجه وورجه کنه و سر سره بازی کنه ، حتی از اون تونلهی بلند هم میاد پایین ولی کیانا فقط و فقط تاب سواری و کمی هم مسابقه دو با بابا جون.
امروز می خوام کمی از دعوای وروجکا بگم:
با توجه به خوانده ها و نوشته ها ، پدر و مادر نباید تو دعوای دوقلوها دخالت کنن . من نهایت تلاشم رو می کنم که خودشون دعوا رو حل و فصل کنن ولی وقتی اشکای طلا خانومم رو می بینم خیلی بهم فشار میاد و واقعا مستاصل می شم که چه بکنم. دعوا معمولا از اونجایی شروع میشه که کیارش به یه اساب بازی علاقه نشون می ده و باهاش بازی میکنه که یهو کیانا متوجه می شه و از اونجایی که هزار ماشاله دستای پر زوری داره با یه حرکت اسباب بازی رو از دست کیارش می کشه . کیارش هم که اسباب بازیشو ازش گرفتن بیکار نمی شینه و با گاز، گیس کشی ، ویشگون و یا هل دادن از کیانا پذیرایی می کنه. وای اگه بدونید کیانا چه گریه ای می کنه و چه اشکایی می ریزه ، دل سنگ هم براش آب می شه. البته کیارش شدیدا اهل شوخیه اونم از نوع بدنی (شهرستانی). مثلا خندان با دست می زنه تو سینه کیانا و کیانا هم اونو شوخی تلقی می کنه و غش غش می خنده و البته کیارش هم خیلی خوشش میاد و دوباره اینکارو تکرار می کنه و طلا خانوم با جنبه با شدت کمتر ، باز هم می خنده . اما، اینبار بغض می کنه و گریه می کنه.
راستی گفته بودم کیانا علاقه عجیبی به کارای خونه و به اصطلاح خونه داری داره ، اینم سندش(الهی فداش بشم):
دختر قشنگم روزت مبارک:
دخترم امروز و هر روز ازآن توست . بخنذ ، قهقهه بزن از عمق وجودت . خنده تو دنیای من است.شادیت امید زندگی من است. همیشه بخند حتی اگر حسودان به خنده ات طعنه زدند. شاد باش ، شادی حق توست. نجابت تو با خنده ات زیباتر است .
آری دخترکم بجیب باش و بخند .
عزیزم سرت را بالا بگیر ، آسمان را در آغوش بکش و نفس بکش.با چشمان زیبایت زمین و آسمان را بنگر. تمامی آسمان از آن توست.عمیق نگاه کن حتی اگر کوردلان نگاهت را نپسندیدند. دقت کن و قدم بردار، با آگاهی.
اری دخترکم نجیب باش و همه جا را ببین.
اینم از کشتی گرفتن دوقلوها:
والبته فاتح همیشگی میدان سلطان کیارش(الهی بمیرم واسه طلا خانومم خیلی با جنبه ست)
گفته بودم که کیارش عاشق دال بازیه اینم سندش:
فرهنگ لغات دوقلوها :
کیارش میگه گانگوش(خاموش) ، گلی گلی گلی گلی (گل) ، توو(توپ)