کیارش و کیاناکیارش و کیانا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

دوقلوهای من کیارش و کیانا

Ghuovvuyvyuv

18ماهگی کیارش و کیانا

1391/6/4 7:46
نویسنده : الهام
5,028 بازدید
اشتراک گذاری

هر روز خدای بزرگ رو به خاطر صبر و حوصله ای که بهم داده شکرمی کنم ، هر روزی که می گذره و چیز جدیدی یاد می گیرید و فهم و درکتون نسیت به اطرافتون بیشتر می شه واسه من یه عالمه جذابیت داره.گلدونه های زندگی من ، هجده ماهگیتون مبارکتشویق

البته وارد شدن به هجده ماهگی برای من کلی استرس داره ، آخه آخر همین ماه باید واکسن بزنید و منم شنیدم که این واکسن از اون واکسناسنگران

کیانا خیلی دختر حرف گوش کنی شده و هر کاری که من بخوام رو برام انجام می ده مثلا صبحا خودش بالشش رو از اتاق میاره و دراز می کشه و میگه می می . اگه کنترل تلویزیون و یا هر چیز دیگه ای رو بخوام برام میاره. الهی من فدای گل خوشبوی زندگیم بشم.

و اما کیارش ، قند عسل مامان با نمک بود با نمک تر هم شده . امروز ازم خواست که دی وی دی رو روشن کنم که کارتون ببینه ولی چون یه ذره حالش خوب نیست بهانه گیر شده و دوست داشت که تو بغل من بشینه و کارتون ببینه. منم یه کوچولو اخم کردم و گفتم حالا که اینجوریه منم تی وی رو خاموش می کنم . ولی کیارش با اخم فراوون خودش رفت تی وی رو خاموش کرد و هر هر به من خندیهورا

امان از ژنتیک !

خانوم کوچولوی ما مثل شیرین جون از پیاز بدش میاد و پیاز غذاشو با اخم جدا می کنه

 

 

این روزا کیارش یه ژست جدید داره و یه شونش رو میگیره بالا و بعد یه حالت خاصی لبش رو کج می کنه و با چشاش دل آدم رو می بره . اگه بتونم از این حالتش عکس بگیرم عالی می شه. چون هر لحظه با دیدن این حالتش ضعف می کنم و حسابی می چلونمش.

آخر هفته با مامان جون و دایی مهدی و بابایی رفتیم باغ وحش ارم و وروجکا از نزدیک با حیوونا آشنا شدن ، البته که کیانا و کیارش به همشون با ذوق و شوق فراوون می گفتن جوجو جوجو   . حالا فکر کن به شیر و ببر با اون عظمتشون می گفتن جوجو.. البته باغ وحش اون روز 3 تا مهمون کوچولو (2تا خرس قهوه ای و یه دونه شیر) داشت که باهمدیگه بازی می کردن و تازه شیر نان هم می خوردنچشمک

 

آخه دختر من صبح زود با لباس خواب اینجا چیکار می کنه؟سوال

کیارش هم از خواب بیدار شده و داره به خواهر جونش می پیونده

این روزا کیانا جونم همش پاشو تو کفش من می کنه

 

بابا جون شروع کرده بود به نماز خوندن که یهو متوجه شدم صدای جیغ و داد دوقلوها میاد و کیانا پرید تو اتاق بابا جون و چادر نماز مامان جون و آورد ، اول فکر کردم می خواد خودش هم بشینه و نماز بخونه و بعد دیدم وروجکا دارن رو سر بابا جون چادر می ذارن و حالا از وروجکا صرار و از بابا جون انکار . این کارشون خیلی جالب بود و فکر می کردن بابا جون هم باید با چادر نماز بخونهخنده

مرد کوچولوی مامان خیلی احساساتی و برون گراست ولی خوشگل مامان تودار و درونگرا ، مثلا یه شب که کیارش با بابایی رفته بود خونه عمو و خانوم طلا هم با من رفته بود مهمونی ، سه ساعتی می شد که همدیگرو ندیده بودن . کیارش به محض دیدن کیانا شروع کرد به داداش داداش گفتن و بوس کردن کیانا . وقتی هم اومدیم خونه دور خودش می چرخید و دست می زد و می رفت کیانا رو بوس می کرد ، اونوقت کیانا فقط لبخند می زد .

خانوم طلا خیلی وقته که خودکار باباجونو از جیبش در میاره و رو دستش نقاشی می کشه و خیلی هم ذوق می کنه{#emotions_dlg.e43} ولی مرد کوچولوی مامان دیشب که آخرای مرداده خودکار باباجونو برداشت و شروع کرد به نقاشی کردن روی دستش . بعد از اینکه نقاشی کیارش رو دستش تموم شد ، کیارش اول یه بغض خوشمزه کرد (که مامان واسه بغضش می میمیره)شروع کرد یه گریه کردن{#emotions_dlg.e13} و از من و بابا جون می خواست که اونا رو پاک کنیم . به قول خاله سمان قربون پیکاسو کوچولوهام برم.

اول کیانا یاد گرفت که به کیارش بگه داداش ، کیارش هم فکر میکنه باید به کیانا بگه داداشخنده. کیارش تو خواب میگه داداش ، بیدار می شه میگه داداش کو؟، به بابایی میگه داداش ، به بابا جون میگه داداش ، تازه غریبه ها رو هم تو خیابون میبینه میگه داداش . به قول مامان جون کیارش لوطیه.

طلا خانوم دندوناش خیلی راحت درمیاد و زیاد بی تابی نمی کنه ولی قند عسل خیلی اذیت میشه و موقعی که دندونش می خواد نیش بزنه من و کیانا رو حسابی گاز گازی می کنه و جیغمون رو در میاره . خوشگلای مامان تو 16 ماهگی 11 تا دندون دارن.

 

وایییییییییییی واییییییییییی کی این کارو با پسر من کرده؟ مگه دستم بهش نرسهعصبانی

این روزا کیانا و کیارش با عمو سردار حسابی جور شدن و خیلی هم دوسش دارن . کیانا که دوست داره همش رو پای عمو بشینه و کیارش هم که خیلی بلا شده ادای سرفه عمو رو در میارهقهقهه

 

فرهنگ لغات دوقلوها تا 18 ماهگی:

بابا -ماما - دَدَ - جوجو(به هر پرنده ای) - دایی  - کفش - اَت(ساعت) - داک(داغ) - جیز - اَب(آب) - مَمَ(شیر) - آش- جیش - گاو- ما(صدای گاو)- گاگا(اسب) - تیکو تیکو(صدای اسب) - دَس(دست)- پا - دال(دالی) - چاچا(چایی - سُل(سلام) - اَل(الو) - طوطو(ماهی) - جارو - ناز ناز(ناز کردن)-  کجا؟ - بربم - بده - چی شده -تیمپاتی(کیانا میگه ولی هنوز نفهمیدم به چی میگه)داگوش(کیارش خیلی تکرار می کنه ولی نمی دونم منظورش چیه)-بَرک(برق)

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (30)

هنگامه
3 مرداد 91 18:02
سلام عشقای خاله خوبین؟

18 ماهگیتون مبارک همیشه شاد و سلامت باشن گلای خاله

دوستون دارم


ممنونم هتگامه جان
پگاه مامان آرش کوچولو
6 مرداد 91 14:55
الهام جون من وامیر هر روز به وبلاگ بچه هات سر می زنیم و با خوندن تاپیکهات کلی حال می کنیم ... ماشالله به 2 قلوهای نازت ...
زهرا
6 مرداد 91 15:22
چه بچهاي خشگل وباحالي داري عزيزم
هنگامه
6 مرداد 91 18:42
مامی الهام عکس جدید از عشقای خاله
پگاه مامان آرش کوچولو
6 مرداد 91 21:43
الهام جون شناختی ؟ من و شوشو وودی 77 ایمااا ااااا پگاه و امیررضا
سمان
7 مرداد 91 18:35
سلام خوشگلای خودم به سلامتی 18 ماهه شدن نازنازیای من . کیارش جونم و کیانا جونم واسه خودشون شیری هستن باباااااااااا بقیه رو ریز می بینن هه
مامان آنیسا
8 مرداد 91 14:04
آخه چه کوشولوهای نازی داری ماشالا
رادین عشق زندگی
10 مرداد 91 10:21
18 ماهگیتون مبارک کوچولو های نازنازی
مامان تارا و باربد
10 مرداد 91 11:30
سلام 18 ماهگی گلای نازت مبارک باشه ماشالا چه خوشگل و بانمکن خدا حفظشون کنه
عمه ی پویان
10 مرداد 91 17:46
ماشالله، اسپند دود کنین واسشون. خدا حفظشون کنه
سحر
11 مرداد 91 13:49
ایییی جوووووووووونم قربون این دختر و پسر عسل برم من. خودشون جوجوان هنوز. چقدر عکسی که تو کمد هستن بامزه است الهییییییی. دوتا بوووووس گنده واسشون
مامی دوقلوها(زهرا)[
13 مرداد 91 15:42
سلام مامانی خسته نباشی ای جونم .تبریک میگم 18 ماهگیشون ودوتا ماچشون کن این خوشگل های خاله رو
مرمر
14 مرداد 91 13:53
عسلام جیگر شدین
مامان فاطمه
17 مرداد 91 0:04
بچه های نازداری خدا براتون نگهشون داره. به منم سری بزن خاله جون.
نرگسی
17 مرداد 91 12:25
سلام الهام خانوم خوبید جیگرای من خوبن الهی من فدای این دوتا خوشمل بشم عسل منن جیگر منن قربون هردوشون بشم: الهام جون از طرف هردوشون یه بوس گنده بکنننننننن
مریم (مامی برسام وبرسین )
19 مرداد 91 2:09
فدای این دوتا عزیزترین بشم من که عاشقشونم 18 ماهگیتون مبارکککککککککککک 100 تا بوس واسه هر سه تون



قربونت برم مریم جون خوشگلا رو ببوس
نرگس مامان طاهاو تارا
19 مرداد 91 16:02
سلام.منم يك جفت ني ني دارم مثل اين خوشملا اما كوچيكتر.ولي من خيلي خستم از اين همه بچه داري.چرا شما ها از خستگياتون نميگيد؟
هنگامه
19 مرداد 91 22:32
وای مامی الهام بابت عکسا مرسی تازه گذاشتین آخه من تاحالا ندیده بودم ماشاا...خیلی نفسن همیشه شادباشن ولی طلاخانمت چه کارای خطرناکی می کنه
اکرم
22 مرداد 91 14:52
ماشاا... چه وروجکای نازی دارین خدا براتون حفظشون کنه
رز
28 مرداد 91 3:40
خيلي نازن عزيزمممممممممممممممممممممم
بابای دوقلوها
28 مرداد 91 9:21
18 ماهگیتون مبارک خوشگلای عموو واقعا دوقلو بزرگ کردن صبر ایوب میخواد
سحر
28 مرداد 91 14:45
جووووووووووووووونم کیارشی با احساس . خانومی شاید منظور عسل خانومت تیمپانی، دمپایی باشه.

هرچندوقت یکبار به عشق دیدن عکسای جدیدشون میام تو وبلاگشون


مرسی سحر جان شما همیشه به ما لطف داری
حتما از کیانا در مورد دمپایی می پرسم
بابای دوقلوها
29 مرداد 91 15:24
خداوندا تو را شاکریم که یک ماه میهمان و این اجازه رابما دادی تاسحرها عاشقانه با تو سخن بگوئیم ودرد دلمان را با تو بگوئیم واکنون روز اول شوال را بر ما عیدگرداندی. عید برعاشقان مبارکباد.
راحله(مامان هوراد)
30 مرداد 91 13:43
الهی فداشون بشم من چقدر بانمکن هزار ماشالله....................چقدر قشنگ حرف میزنن
مامان هانیه
1 شهریور 91 22:29
سلام هزار ماشاالله به این کوچولوهای ناز m-h-f.niniweblog.com
مامان باران و بارین
4 شهریور 91 21:59
ماشالا به این عروسکای ناز و با نمک...عزیزم ما آدرس وبلاگمون تغییر کرده...خیلی ممنون میشم اگه توو لینکات تغییر بدی...به منم توو وبلاگ جدید اطلاع بده...لطف میکنی...عسلی‌ها رو ببوس... http://baranbarin.persianblog.ir/
باران قلنبه
19 شهریور 91 13:26
دوست عزیزم دیروز اتلیه سها بودم جشنواره بعدیشون دوقلوهاست نی نی هات ببر سلام عزیزم خوشحال می شم به وب دخمل منم بیاین. دخملم باران مظفری توی مسابقه جشنواره رمضان 91 آتلیه سها شرکت کرده اگه می شه به سایت آتلیه سها بروید و در قسمت جشنواره رمضان به دخترم رای 5 بدهید .این جشنواره تا اول مهر مهلت داره. آدرس سایت آتلیه سها: Soha.torgheh.ir/festival لینک مستقیم جشنواره تو وبم هست یه دقیقه بیشتر طول نمی کشه من نیاز دارم به رای شما عجله کنین زیاد وقت نمونده منتظرمااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
مامان نگار
27 شهریور 91 18:28
چه کوچولوهای نازی دارین خدا براتون حفظشون کنه
مامان و بابای آقا مهدی
5 مهر 91 10:30
سلام به مامان خوب دوقلوها خداروشکر خدا واستو حفظشون کنه انشاالله منم مامان یه دونه اقا پسر گلم خوشحال میشم به ما هم سر بزنین ماشاالله یه تیکه ماهن اسپند فراموش نشه حتما" براشون دود کن عزیزم
مامان رومینا
4 بهمن 91 0:21
واااااای خدا من کلی ذوق کردم عکسای این وروجکا رو دیدم.من عاااااااااااشق دوقلوها هستم بخصوص این دوتا وروجک خیلی شیرینو خوردنین خدا حفظشون کنه


مرسی عزیزم