کیارش و کیاناکیارش و کیانا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

دوقلوهای من کیارش و کیانا

Ghuovvuyvyuv

چهار سال و سه ماهگی نفسهای من

1394/2/9 14:23
نویسنده : الهام
2,423 بازدید
اشتراک گذاری

خدایا گوشه چشمی از تو کافیست تا هر رنجی به رحمت ، هر غصه ای به شادی، هر بیماری به سلامتی،هر گرفتاری به آسایش و آسانی، هر فراقی به وصل ، هر قهری به آشتی،هر زشتی به زیبایی،هر تاریکی به نور،هر ناممکنی به معجزه تبدیل شود .پروردگارا تمام وجود و هستیمان را ، آرزوهایمان را غرق محبت و نگاه معجزه گرت بفرما

چهار سال و سه ماهگی مبارک

فوتبالیستها:

کیارش و کیانا علاقه زیادی به فوتبال پیدا کردن و کیارش تمایل زیادی به تماشای همه مسابقات ورزشی خصوصا فوتبال داره

یه روز شاد و پر انرژی:

سفری به دل طبیعتی ناب:

دنیای کودکی چه زیباست  ، تو دلهای پاکشون بجز دوستی و مهربونی نیست و وقتی با هم هستن  ، صدای خنده و شادیهاشون همه فضا رو پر میکنه .به هر حال کیارش و کیانا ب همراه ترنم گلی سفر خوبی رو تجربه کردن و البته که به ما هم خیلی خوش گذشت.

 

 حرفهای بامزه:

  • خانوادگی مشغول پاک کردن نخود فرنگی هستیم ک یهو کیارش میگه ما چه خانواده خوشبختی هستیم ک تو کارا به هم کمک میکنیم قلب
  • کیارش میگه از دایی علی بپرسیم ک چه ضد آفتابی میزنه که هنوز سفیدهخنده
  • بیرون بودیم که کیانا با دیدن یه دختر کوچولوی مو بلوند با ناراحتی ازم پرسید که چرا اجازه نمیدی موهامو طلایی کنم. منم با کلی آیه و قسم  که خدا موهاشو اینجوری کرده و کیانا دوباره ناراحت که چرا خدا موهای منو اینجوری نکرده و در آخر ازم خواست که بزرگ شد بهش اجازه بدم موهاشو طلایی کنهعینک
  • یه روز کیارش از خواب بیدار میشه و احساس میکنه کسی خونه نیست(البته دایی مهدی پیشش بوده ) به قول خودش حس خیلی بدی داشتهخطا
  • گاهی خاطرات کودکیشونو از روی وبلاگ براشون می خونم و هر بار میگن مامان ممنونم ک خاطراتمونو مینویسیبغل
  • پیکنیک بودیم و همگی دور سفره که ناهار بخوریم ولی کیارش رو هندوانه نشسته بود و تکون نمی خورد ، ازش پرسیدم چرا نمیای بشینی ؟ در جوابم گفت مگه نمی دونی نمیتونم رو زمین غذا بخورمعینک

ماه و ژیار:

تاتر ماه و ژیار دومین تاتری بود که کیارش و کیانا دیدن و البته اینبار همراهی با شیرین جون و اجرای بینظیر مهسای عزیزم بسیار دیدنی تر بود و خیلی بهمون خوش گذشت.

پیش به سوی علم:

کیارش و کیانای عزیزم اولین قدم به سوی آموزش علم رو برداشتن . 

 

 

پسندها (6)

نظرات (7)

دخترعمه ي داداش متين و پارسا كوچولو
10 اردیبهشت 94 13:05
سلام! چه عکس های جالبی! خدا حفظشون کنه! به ماهم سر بزنید! با افتخار لینکتون کردم
ĸoѕαr
21 اردیبهشت 94 13:58
سلام خاله مهربون خوبی خاله عزیز؟ کیارش وکیانا نازتون چیکار میکنن؟ خدا برات نگهش داره ووووییییی چه خوشگله قربونششششش از طرف من ببوسش گلم زود زود بهمون سر بزنین عزیزم با نظرات شما من کلییییی انرژی میگیرم منتظرتونیماااا
نازنین
30 اردیبهشت 94 20:28
نیکتا
31 اردیبهشت 94 16:18
سلام خاله جون وبتون خیلی عالیه ....کیانا و کیارش جونو ببوسید .من لینکتون کردم شما هم بکنید
الهام
پاسخ
مرسی عزیزم
سمیه (آبجی حنانه و محمدسبحان)
3 خرداد 94 13:21
سلام دوست عزیز... از وقتی که کیانا و کیارش چند ماهه بودند اینجا رو میخونم تا به الان. ماشالله خیلی بزرگ شدن. خدا حفظشون کنه. ان شاءالله همیشه زیر سایه ی مامان و باباشون بزرگ بشن. همیشه دلتون شاد. ببوسید کوچولوهاتون رو عوض من. فعلا با اجازه...
الهام
پاسخ
مرسی عزیزم خیلی ب ما لطف داری از اینکه بهمون سر میزنی ممنو نم
نیکتا :)
16 خرداد 94 14:06
4 سال و سه ماهگیتون مبارک دوقلوهای خوشمللللللل
الهام
پاسخ
مامان آسیه
16 خرداد 94 20:17
__000000___00000 _00000000?0000000 _0000000000000000 __00000000000000 ____00000000000 _______00000 _________0 ________*__000000___00000 _______*__00000000?0000000 ______*___0000000000000000 ______*____00000000000000 _______*_____00000000000 ________*_______00000 _________?________0 _000000___00000___* 00000000?0000000___* 0000000000000000____* _00000000000000_____* ___00000000000_____* ______00000_______* ________0________* ________*__000000___00000 _______*__00000000?0000000 ______*___0000000000000000 ______*____00000000000000 ______*______00000000000 _______*________00000 ________*_________0 _________*________* _________*_______* __________*______* ___________*____* ____________*___* _____________*__* ______________** بهم سر بزن