کیارش و کیاناکیارش و کیانا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

دوقلوهای من کیارش و کیانا

Ghuovvuyvyuv

سه سال و ده ماهگی غنچه های باغ زندگیم

مرغ عشقای من عشقتون همیشگی   مریضی کیانا و کیارش: چند روزی بود که فرشته های زمینی من ، خصوصا کیانا خیلی مریض بودن . تب کیانا لحظه ای قطع نمیشد و همین کیانا رو خیلی عصبی و ناراحت کرده بود . من و بابایی همه تلاشمونو واسه سلامتی وروجکا کردیم و خدا رو شکر امروز حال عمومی جفتشون خوبه و من خدای بزرگ واسه سلامتی شما شکر میکنم علاقه کیانا به شعر: کیانا جونم خیلی خوشگل این شعرو می خونه جوری که دلم واسه صدای ناز و دخترونه ش ضعف میره یه دختر دارم شاه نداره صورتی داره ماه نداره از خوشگلی تا نداره به کس کسونش نمیدم به همه کسونش نمیدم به راه دورش نمیدم به حرف زورش نمیدم به کسی میدم که کس باشه پیرهن تنش اطلس باشه ش...
1 آذر 1393
3029 14 15 ادامه مطلب

سه سال و نه ماهگی عزیزان من و هفتمین سفر هوایی

خدایا به داده هایت شکر . به نداده هایت شکر . به گرفته هایت شکر . چون داده هایت نعمت . نداده هایت حکمت . و گرفته هایت امتحان است .     فصل پاییز پر از خاطره های شیرین واسه ما و دوقلوها بود ، از بازی و شادی تو خانه کودک تا سفر به زادگاه پدری و مهمونی بازی      بازی و شادی در خانه کودک: نقاشی خانوم طلا(به قول خودش عروس با موهای رنگی رنگی کشیده) نقاشی مرد کوچولو(کیارش دوستشو نقاشی کرده) سفر به جنوب و زادگاه پدری: اوایل آبان راهی زادگاه پدری شدیم و اولین روز سفر خونه دوستِ بابایی بودیم و در کنار محیا و دینای خوشگل و د...
24 آبان 1393

سه سال و هشت ماهگی کیارش و کیانا

خدا جون کاری بکن ماه توی آسمون باشه روز که شد ماه قشنگ میون ابرا گم نشه کاری کن چشم هوا خیس بشه بارون بباره توی باغچه ذلامون گل شادی بکاره کاری کن تا همیشه زلال مثل آب باشیم مثل دریا ،مثل روشنیِ آفتاب باشیم کاری کن که غصه ها از خونه دلا بره همیشه فرشته شادی همین ذورو بره کاری کن مریضامون خوب بشن و خنده کنن امید زندگی رو تو دلاشون زنده کنن دوستت دارم با یه قلب بزرگ حرفهای بامزه: کیارش هر وقت غذای مورد علاقشو می خوره میگه واسه مامان جونم ببریم آخه عشقمونه کیارش دلش واسه مامان جون تنگ شده و گریه میکه، کیانا میگه ببین منم دلم تنگ شده ولی گریه نمی کنم موقع خداحافظی دستاشونو به شکل قلب درمیارن...
6 مهر 1393
2495 12 11 ادامه مطلب

چهل و سه ماهگی کیارش و کیانا

لبخند زیبای خدا ، دختر نازم روزت مبارک روز دختر مصادف با ورود دوقلوها به چهل و سه ماهگی کیارش و کیانا شده و من لبریز از عشقم ، عشق  به دو گل نازم ، همه وجودم . همیشه خلا وجود خواهر رو تو زندگی احساس می کردم و دوست داشتم وقتی مادر شدم ، دختر داشته باشم .خدای بزرگ با دادن کیارش و کیانای عزیزم نعمت رو در حق من تموم کرده و با دادن گل بی همتایی چون کیانا منو به عرش آرزوهام برده . خدایا به خاطر اینهمه نعمت سپاسگذارم و هزاران بار شکر   دختر زیبای من به مناسبت روز دختر یه بسته ماژیک رنگی از مامان و بابا هدیه گرفته که البته با مرد کوچولوی من اونو شریک شده. اینم ژستهای کیانا جونم روز دختر: حرفهای بامزه: کی...
1 شهريور 1393
3616 12 14 ادامه مطلب

وروجکای سه سال و نیمه

کیارش و کیانای عزیزم دوستتون دارم از عمق وجودم ، از دلم ، از قلبم باغچه رستوران: تعطیلات عید فطر یه روز راهی جاده کن شدیم و در کنار رودخونه یه روز خوب رو تجربه کردیم. رو تخت کناریمون خانوم و آقای جوونی کنار هم و خیلی عاشقونه نشسته بودن و کیانا با لبی خندون محو تماشا بود و بعد از اعتراض بابایی به خانوم طلا که به مردم نگاه نکنه در جواب گفت شما هم اینجوری بشینین مرد کوچولو بعد از خوردن ناهار شروع کرد به قدم زدن در محوطه رستوران و کنار رودخونه  که ناگهان افتاد تو رودخونه و کمی بدنش خراشیده شد و لبش هم پاره . خدا خیلی بهمون رحم کرد  تعالی: به محض وارد شدن به پارک ، کیانا و کیارش دنبال د...
3 مرداد 1393

برای پسرم

به پسرم خیلی محبت میکنم اونقدری که بزرگ شد با عشقش مثل یه پرنسس رفتار کنه تا جفتش بفهمه که پسرم تو ذستای یه ملکه بزرگ شده!! روزا دستاش میگیرم و چنان با محبت بغلش می کنم که بغل کرذن عاشقونه رو با تموم وجودش یاذ بگیره!! بهش یاد میدم که همه آدما خصوصا همسرشون تشنه محبتند و پنهون کردن عشق و علاقه زندگیشونو سرد می کنه!! بهش یاد میدم که خانما آقا بالاسر و سایه سر نمی خوان،عشق،دوست و همراه صمیمی می خوان! بهش یاد میدم که هیچ وقت دل عشقش رو نشکونه ، چون دیگه نمی تونه ترمیمش کنه!! به پسرم یاد میدم که عشقو عاشقونه بغل کنه نه از روی عادت و هوس براش کادوهای کوچک و بامعنی می خرم تا کادو دادن به آدمهایی که دوستشون داره بشه فرهنگش!! بهش ...
9 تير 1393
2878 11 13 ادامه مطلب

سه سال و پنج ماهگی تکه هایی از وجودم

مادر بودن موهبت است و من صاحب این موهبتم این یعنی خوشبختی بازی و شادی در خانه کودک: کیانا و باربی: کیانا از وقتی کارتن باربی های بالدارو دیده حسابی جوگیر شده و میگه مامان من چرا باربی نیستم؟ بهش گفتم عزیزم تو خوشگلترین عروسک دنیایی با ناراحتی میگه باربی موهاش صافه ولی من موهام فرفریه بیا موهامونو باهم عوض کنیم!(همیشه کلی حرص می خوره که چرا موهاش مثل من صاف نیست) کلی براش توضیح دادم که بعضی از باربیا موهای فرفری خوشگل دارن ، چاره ای نداشت ولی ظاهرا قبول کرد.یه روز بهم گفت چرا من بال ندارم ، سریع بال فرشته رو که از قبل خریده بودم با خوشحالی بهش دادم و گفتم عزیزم تو هم دوتا بال داری . اینب...
30 خرداد 1393

چهل ماهگی کیارش و کیانا+سفر به شمال

گلهای زیبای من چهل ماهگی مبارک کیارش و کیانا خوشحال و سرمست در کنار دوستشون نیکا                         خانه کودک: مدتیه کیارش و کیانا تمایل زیادی به مهد کودک پیدا کردن و خیلی به کلاس زبان و نقاشی علاقه نشون میدن . فعلا که به خانه کودک رضایت دادن    حرفهای بامزه: دارم دستامو می شورم کیارش میگه مامان  آبو ببند ، هدر نده  ، بهش میگم اینو از کجا یاد گرفتی میگه از تلویزیون کیانا میگه مامان چرا پا داریم؟ واسه اینکه راه بریم ، مامان پا نداشته باشیم بغلم کنی، بهش میگم بایذ خدا ...
8 خرداد 1393
3401 13 16 ادامه مطلب

سه سال و سه ماهگی کیارش و کیانا

گلدونه های باغ زندگیم همیشه دلتون شاد و لبتون خندون بوستان نهج الباغه2:   دوان دوان به سوی پارک....   نفسای من ، با وجود وزش باد و خاکی که تو چشماشون می رفت ، حدود دو ساعت خاک بازی کردن و حسابی بهشون خوش گذشت روز خیلی خوبی بود و به منم خیلی خوش گذشت و کلی از دیدن خاک بازی وروجکا لذت بردم و کمی هم دوچرخه سواری کردم و .... مامان آرایشگر: کیانا جونم دوست داره مامانی موهاشو کوتاه کنه آخه یه همچین مامانِ هنرمندی داره کیانا آرایشگاه خوشحال: چند ماهی بود که موهای مرد کوچولو نیاز به اصلاح داشت و از ما اصرار و از کیارش انکار.مرتب وعده های رنگین می دادیم و بارها تا در آرایشگاه...
30 ارديبهشت 1393
4168 10 16 ادامه مطلب