چهار سال و یازده ماهگی کیارش و کیانا جونم
کیارش و کیانای عزیزم روز ب روز بزرگتر و عاقلتر میشن ومن هر روز عاشقتر از دیروز . از خدای مهربونم که تا اینجا هوامونو داشته ممنونم و به قول کیارش دستهای مهربونشو که رو سرمون گذاشته می یبوسم.
نقاشیهای زیبای کیارش و کیانا
اثر هنری خانوم طلای من
قربون مرد کوچولو برم که خون مهندسی تو رگهاشه و پارکینگ و گیت ورودی اونو طراحی کرده
سال نو میلادی
کیارش و کیانا به هر بهوونه ای از ما هدیه می گیرن . اینم کادوهایی که بابا نویل شب کریسمس زیر بالشاشون گذاشته. البته که امسال بزرگتر و عاقلتر شدن و هزار و یه دونه سوال داشتن که بابا نویل چجوری اومده خونمون یا اینکه چرا درخت کریسمس نداریم.
تولد کوشا آرشا و هانا خوشکله
یه شب عالی کنار سه قلوهای دوست داشتنی داشتیم و به هممون حسابی خوش گذشت خصوصا که عمو موسیقی هم اومده بود و بچه ها حسابی رقصیدن و کلی جایزه گرفتن . یه بار دیگه ز دوست عزیزم سولماز جون که شب زیبایی رو برامون رقم زدن تشکر می کنم.
تولد تبسم و ترنم
یه شب عالی دیگه خصوصا در کنار بهترین دوست قدیمی خیلی خوش گذشت
حرفهای با مزه
- به کیارش میگم بیا هوم ورکای زبانتو بنویس ، میگه چرا اینقدر به ما کار میدن مگه ما کارگرشونیم
- کیارش میگه یه دختری تو تولد بهم گفت چقدر جذابی و چشمای قشنگی داری
- کیارش به بابای استقلالی ش میگه بابا من پرسپولیسیم بابا میگه آخه چرا ؟ کی همچین حرفی زده ؟ و شروع میکنه به تعریف و تمجدید از تیم محبوبش ولی کیارش کوتاه نمیاد و در آخر معلوم میشه تو تولد با چند تا پسر دوست شده و اونا تشویقش کردن که پرسپولیسی باشه
- به کیانا میگم واسه تولدت کادو چی بخرم ؟ میگه اسباب بازی زیاد دارم میخوام چیکا کنم برام طلا بخرید گوشواره گردنبند دست بند انگشتر